-
مهتاب
سهشنبه 13 خرداد 1393 11:09
سلام به یکی یکدونه ی عاشقونه هام میدونی چی از همه بیشتر من رو عذاب میده؟ نه واقعا میدونی مهنازی؟ اینکه داداشم هم اسم مهتاب رو دوست داره، همون اسمی که من دوست دارم بذارم روی دخترمون...اون دوست داره بذاره روی دخترش :| میدونی این شباهت ها من رو حتما یه روزی دیوونه میکنه ! وقتی که داداشم بهم گفت...توی دلم خالی شد، اصلا یه...
-
پات وایمیستم
سهشنبه 13 خرداد 1393 10:56
سلام آره؟اینطوریه؟؟؟ خجالت نمیکشی مهناز؟؟؟؟ بحث رو عوض نکن..بحث رو عوض نکن هاااا مگه همین تو نبودی که وقتی اسمت رو که صدا می کردم، اجاز ه می دادی بیام توی آغوشت و روی شونه هات گریه کنم..مگه تو نبودی که دلداریم می دادی؟؟؟ حالا چی شده؟نه بگو، حالا چی شده؟ باورت نمیشد اون موقع که بهت گفتم پات وایمیستم یعنی وایمیستم؟؟؟...
-
درود بر یاری از دیاری دور
سهشنبه 13 خرداد 1393 10:42
خبرم را گرفته ای؟این خبر را در تمام روزنامه های جهان نوشته اند، گمان می کردم به آسمان هفتم هم رسیده است چه رسد به تو ... طبیبان زمین، جوابم کرده اند و علاجم را نیافته اند. هر که مرا می بیند سری تکان می دهد و رویش را برمی گرداند و باز که می گردد، چشمانش پر از یاقوت سرخ شده است . از دخیل بستن به امام هشتُممان بگیر تا...
-
کلیپی جالب برای لبخند روی لبانی که تنها آرامشم بود
یکشنبه 11 خرداد 1393 13:28
آمریکا توانسته تو این چند سال ملت ایران را به زانو در آورد؟ این کلیپ مدت کوتاهی است که بر روی اینترنت قرار گرفته توجه زیادی را به خود جلب نموده است: دانلود
-
مهناز خانمم تو برایم از هر نظر ایده آل بوده و هستی
یکشنبه 11 خرداد 1393 11:19
ﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭﻥ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺮ ﺷﺪﻩ بود ... ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺧﯿﺮﺵ نمی گذشتم خانمم تو برای من از هر نظر ایده آل بوده و هستی؛تنها کس و کارمی؛تنها امیدم اینه که وقت داشته باشی و مطالبی که نگاشتنش تنها آرامش زندگیم شده رو بخونی عزیزم به جای خانمم که نمی دونم چرا اصرار داشت لاغر کنه، قاسمت روز به روز بیشتر وزن کم می کنه؛افطار و سحریش...
-
چقــــــــــــدر خوبـــــــــــه که هستی گل ِ من!
یکشنبه 11 خرداد 1393 07:04
سلام مهنازم مرسی از انارهایی که برام فرستادی، میگن نماد ِ عشقه و من خوشحالم حیاط خونتون پر از درخت میوه ی مورد علاقه ی منه ...:) که تو هر بار بفرستی حالا من هی چشم و ابرو بیام به آبجیم که این حرف رو نزن...که من طاقت وایستادن رو ندارم..که من حتی طاقت خوردن این میوه ی قشنگ و مقدس رو ندارم ...!!!:| انگار بقیه ی اطرافیان...
-
نوشتن دفتر خاطرات مجازیم
یکشنبه 11 خرداد 1393 06:38
سلام مهنازی صبحت بخیر عززززززززززززززززززززززززززززززززیزم ولادت امام حسین(ع) رو به خانمم و دوستانم تو این بلاگ تبریک میگم خانم جان خوبی؟ هستی من؛ کاش بدونی بی خبری و دوریت چی به سر قاسمت آورده ایندفعه رو درست حدس زدی، از پست قبلی تا به همین الان باهات حرف نزدم ! بهت فکر کردم اما اصلا حرف نزدم اتفاقی که باعث شد حرف...
-
پیام هایی برای عشقم مهناز
شنبه 10 خرداد 1393 13:13
ســکــوت کــن ... ایـــن دنـیـــا اگــر حـــرفـــى داشـــت ... خــدایــــش ســـاکـــت نـبــود ﺑﺎﯾـــــﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺭﻓﺖ، ﺁﻧﻘــﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ .. ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟــــﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ . ﺁﻧﻘـــــﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ .. ﺩﻕ ﮐﻨﺪ، ﺍﯾــــﻦ ﺳﺰﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ ... کسى رو نمیشه به زور عاشق کرد یه وقتهایى ...... یه...
-
نگران نباش مهنازی، ما به هم می رسیم...باور کن حرفم رو!!!
شنبه 10 خرداد 1393 12:35
سلام مهنازی رفتم توی گوگل، داشتم برات جی میل درست می کردم ! دستهام می لرزید ! خنده دار بود کارم، اما سرسختانه همه ی فُرمش رو پر می کردم ! آخه توی مدیریت بلاگ اسکای نوشته بود که اگه می خوای نویسنده ای اضافه کنی باید دعوتش کنی و دعوت کردن هم با ایمیل هستش و تو هم که به جیمیل قبلی سر نمی زدی !!! می خواستم چندتا شعر از...
-
دلتنگ که می شوم
جمعه 9 خرداد 1393 20:56
من شاعر نیستم! فقط، یک دنیا شعر نگفته دارم یک جیب پر از احساسات ترک خورده من شاعر نیستم ! کلمه می بافم و سر دلتنگی هایم کلاه می گذارم! دلتنگ که می شوم پناه می آورم به عکس های تو ، درد دوریت بر قلب شکسته ام چنگ میزند بخدا شکوه میکنم و بعد التماس ای کاش خدا صدایم را میشنید چند سال ازعمرم را برمیداشت و فقط چند دقیقه تو...
-
شوخی زیبایی بودی که خداوند با من کرد!
جمعه 9 خرداد 1393 19:57
سلام مهنازم خوبی؟ خوش می گذره؟؟؟؟ هـــــــی چی بگم ! آخه نمیشه چطوری اینطوری؟؟؟؟؟؟؟ یعــنی...یعنـــی تو....وای مهنازم..وای . . . امکان نداره..امکان نداره مگه میشه تویی که منو اینهمه دوست داشتی، منی که اینهمه تو رو دوست دارم...من دیگه نتونم ببینمت تا وقتی که بمیرم .. آخه امکان نداره . . . . تو چطور فکر کردی پیش ِ خودت...
-
حتی نمیتونم دعا کنم که بمیرم
جمعه 9 خرداد 1393 19:49
سلام مهنازی فکر کن؟؟؟ ببین تو یه نظر از مخاطبین چی خوندم؟؟ !!! اون آقا یا خانوم، عقیده داشت کسایی که عاشقن بی درد هستن و وقت ِ اضافی دارن که به یکی دیگه فکر بکنن ...:| مسخره ست مهنازم...فکرشو بکن؟ ماها تموممون عاشقم میشیم که به خُدا برسیم، عاشق شدن خودش یه کمکه برای هدفی که همه دنبالش هستن خواه نا خواه ! منی که اونهمه...
-
ﮔﺎهی ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻔﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ...
جمعه 9 خرداد 1393 19:43
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ ! ﮔﺎهی ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺑﻼﺗﮑﻠﯿﻔﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ... یقین می دانم جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط بین و خانمم هستند. خانه، ماشین، داراییها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم میآورد اما خودشان خوشبختی نمیآورند . آرمانم این بود و همیشه سعی کردم دوست...
-
با هر کی که میخوام ازدواج کنم؟؟؟
پنجشنبه 8 خرداد 1393 11:13
سلام مهنازی خجالت نمیکشی تو؟ آخه به تو هم میگن معشوق؟؟؟ :( یکی رو که شبیه ِ خودت بود رو فرستادی توی خوابم، که بگه بهم از طرف ِ تو..که تو دیگه دوستم نداری و من با هر کی که میخوام ازدواج کنم؟؟؟بعدشم اون دختره ی ... ِ توی دانشگاه ادامه ی خوابم باشه، که بنده متوجه باشم که شما این دختره رو به من معرفی کردین؟؟ بعدشم، اونوخت...
-
کسی را دارم ..
پنجشنبه 8 خرداد 1393 11:03
کسی را دارم .. که آنقدر برایم کسی هست که نگاهم دنبال کسی نیست این را هزاران بار فریاد زده ام و میزنم که دیگر کسی به چشمانم نمی آید " هرگز "
-
هم حسی با دستمال کاغذی مستعمل اما دور ننداخته شده
پنجشنبه 8 خرداد 1393 11:00
عنوان، گویای تمام انزجار و حقارت منه . و همچنان نمیدونم کی و کجای راه قراره تصمیم بگیرم که برگردم ! و همچنان نمیدونم چقدر غرور من ظرفیت له شدن داره . ته چاه حماقتم پیدا نیست ! هر بار فکر میکنم دیگه ته تهش بودم . اما دوباره یه اتفاق باعث میشه بفهمم که نه خیر . حتی وسطاشم نبودم . و دوباره تصمیم به سقوط کردن میگیرم ....
-
خواهش می کنم
چهارشنبه 7 خرداد 1393 15:02
چقدر سخته که شماره شو داشته باشی ولی نتونی بهش زنگ بزنی سخت تر از اون نتونی پاکش کنی و سخت تر این که بدونی بعضی روزها می تونه خونه باشه و نتونی بری پیشش . . . تو رو خدا مهناز دیگه طاقت ندارم خواهش می کنم
-
چه برکتی دارد دوست داشتنت
چهارشنبه 7 خرداد 1393 14:55
مخاطب خاص من !!!!!!!!!!!!!! هر چه دلم را خالی می کنم باز هم پر می شود از تو ، چه برکتی دارد دوست داشتنت ....
-
گل من
چهارشنبه 7 خرداد 1393 13:24
استخاره می کنم برای تو آنقدر گلی، که از میان سوره ها نحل باز می شود مهنازم
-
دنیای واقعی
چهارشنبه 7 خرداد 1393 10:29
سلام مهنازم خیلی وقت نیست که اینجا میام...اما توی دنیای واقعی...هر روز..به یادتم و باهات صحبت میکنم ...:| امروز اینجا بارون اومد،رعد و برق زد ... به قول هندی ها:گرج گرج زد .. و من انقدر نوشتم و دعا کردم ...:| برای همه ی آدمهایی که میشناسم و نمی شناسم ... فعلا از قید و بندها آزاد و رهام...باورت میشه؟عاشق ِ تو...شده مثل...
-
الان افسرده ام من!
چهارشنبه 7 خرداد 1393 10:03
سلام مهنازم چی بگم...از این چند روزِ بد...که تمام احساساتم رو نادیده گرفتم .. برات بگم؟ نه نمیگم؛ هیشکی از عمق چشمهام نفهمید امروز که دارم میسوزم...که هزار آتشکده توی چشمام غرق آتیشن...هیشکی ندید چشمهام رو..از بس که بستمشون تا کسی نبینه ...:( که دارم می سوزم از این موجود خوب که کنارم نیست..از این موجودخوب و دوست...
-
دو نــفـریــ
سهشنبه 6 خرداد 1393 08:26
عشـــقـــتـــ باید تو بغلت باشه،محکم تو سینه خودت فشارش بدی تا نفسش بند بیاد . جیغ بکشه دور خودت بچرخی و بچرخونیش این قدر بچـرخی ... این قدر بچرخونی ... بچرخی ... بچرخونی ... بچرخی ... بچرخونی ... تا سر هر دوتانو گیج بره پهن شید رو زمین بعد چشماتونو ببندید دنیا دور سرتون بچرخه ... بچرخه ... بچرخه ... بعد خوشحال باشی...
-
دلم گرفته است...
سهشنبه 6 خرداد 1393 08:07
به اندازه آن ابر سپید که در آسمان بین ابرهای سیاه وامانده است و فریادی از جنس نور می کشد، بی تابم! نپرس از من که حالت چگونه است،تنها کسی که نمیتوانم جواب این سوالش را دروغ ببافم، تویی! وقتی که میدانی چگونه ام . . . نپرس . . . ! دلم گرفته است... از نبودنت از نیامدنم در آغوشت دورم از تو، اغراق میکنم روی این برگه های...
-
عصبانی نباش از دستم...
سهشنبه 6 خرداد 1393 07:47
اگه این روزها تو هم بشی مایه ی عذاب، اگه تو این روزهای شب وار، تو با من مهربون نباشی...نمیتونم تحمل کنم عزیزم... با من مهربون باش... عصبانی نباش از دستم... ناراحت نباش از ناراحت بودنم مثه همیشه دلداریم بده مثه همیشه نگام کن... با یه نگاه ِ تو هستش که جون میگیرم ادامه بدم... به خداوندی خدا مهربونی های تو نباشه می...
-
با من مهربان تر از این باش
سهشنبه 6 خرداد 1393 07:41
واااااااااااااااااااااااااای دارم دیوون ه میشم اخت لال حواس برام آورده این فراق:( مهناز ی...:( چی بگم بهت؟ باور کن همه ی جوانب رو می سنجم توی این هیر و بیر...توی این اوضاع که حتی نمیدونم کی هستم!!! هم خوشحالم دوستت دارم اینهمه...هم خسته...:|نگران نباش... اونقدر خسته نیستم که قید همه چیز رو بزنم و بذارم برم اون هم بدون...
-
به حضرت عیسی احتیاج دارم...
سهشنبه 6 خرداد 1393 07:08
سلام بهونه ی قشنگ من برای عشق..برای مهربونی، دانشگاه، آروزها..رویاها و زندگیم... باز هم به حضرت عیسی احتیاج دارم...کسی اون آقایی که نورانی هستش و موهای بور و ریش بوری داره رو ندیده؟؟؟ شنیدم زنده ست و معجزه اش هم زنده کردن مردگانه...میشه یکی خبرش کنه...من دارم بدون عشقم، هر ثانیه می میرم و زنده میشم...میخوام که برام...
-
عزیز دلم چطوری؟
دوشنبه 5 خرداد 1393 08:50
سلام مهنازم صبحت بخیر خانمم خسته نباشی عزیزم قاسمت بمیره که هر روز صبح خانمش کله ی سحر بایدد پا شه بره اداره؛ صورتت رو لمس کردم و دستم رو کشیدم...و تو بلند شدی و پرواز کردی و از پنجره داشتی می رفتی...وقتی می رفتی...برای اولین بااااااار.بعد از اینهمه اومدنت و نموندنت...گریه ام گرفت...گریه کردم...هق هق کردم .... دوست...
-
می نویسی که چی؟
دوشنبه 5 خرداد 1393 08:17
سلام مهناز ی هر چقدر با خودم کلنجار رفتم که برات ننویسم...نتونستم هی به دلم گفتم ، می نویسی که چی؟نه می خونه...نه تو آروم میشی...تازه بدتر ! اما دله دیگه...بازم ازم میخواد که دستام رو روی این صفحه کلید برقصونم...با یه سمفونی غمگین ... آه... مهناز م...میدونی چی سخته...شنیدی به داداش احمد،آقا مجید، آ ب جی ماهی و ... که...
-
شب دیدار
دوشنبه 5 خرداد 1393 07:53
امشب، شبِ دیدار است و من، با کلافگی به هر کسی که در پنجره را با اشتیاق باز میکند، فریادی بی صدا می زنم...کاین در را ببند...به او بگویید، کسی که میخواهد در این خانه نیست ... به او بگویید که این مجنون بخت برگشته اش دیگر تاب این دیدار ها را ندارد ... به او بگویید که اصلا، از تو عشقی به دل ندارد ... به او بگویید ......
-
شرط عشق
دوشنبه 5 خرداد 1393 07:22
شرط عشق اینکه روحتون آغوش بخواد نه جسمتون! عکس شو چاپ کردم قاب گرفتم شبا بغلش میکنم گریه میکنم انگار نوشتن کمی از حباب های احاطه شده اطراف مغزم را میترکاند و کمی به مغزم فرصت تنفس میدهد، بقول سینوهه (پزشک فرعون مصر باستان) من این داستان را برای راضی کردن خودم مینویسم آنقدر در زتدگی زجر کشیده ام که از همه چیز حتی از...