عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

شوخی زیبایی بودی که خداوند با من کرد!

سلام مهنازم
خوبی؟
خوش می گذره؟؟؟؟
هـــــــی چی بگم!
آخه نمیشه
چطوری اینطوری؟؟؟؟؟؟؟
یعــنی...یعنـــی تو....وای مهنازم..وای . . .
امکان نداره..امکان نداره
مگه میشه تویی که منو اینهمه دوست داشتی، منی که اینهمه تو رو دوست دارم...من دیگه نتونم ببینمت تا وقتی که بمیرم..
آخه امکان نداره. . . .
تو چطور فکر کردی پیش ِ خودت..
 

اصلا دیگرون پیش ِ خودشون چه فکری کردن که راحت به من میگن تو رفتی برا همیشه؟؟؟؟
این امکان نداره
تو هستی..پیش ِ من
منو می بینی
فراق کلمه ی خوبی نیست..لغت خوبی نیست
برای تو..برای من..برای عشق ِ ما
تو پیش ِ منی..تو عزیز ِ منی..تو تنها عشق ِ منی...
مگه میشه اینطور بشه که تو الان 3ماهه که نباشی پیشم؟؟؟؟؟
تر جیح میدم به این روزهاییکه تو نیستی...فقط نفس می کشم..وای چقدر تایپ کردنش هم سخته..
بگم روزهایی که نیستی..یعنی برمیگردی..یعنی برم نگردی، من پیشت میام...
به من بگو، اسم ِ این روزها، روزهاییه که تو نیستی..
تو که بدون ِ حضور ِ من..تنها تنها نرفتی زندگی کنی و بری حاجی حاجی مکه؟؟؟
میدونم هستی اما نمیدونم چرا باید بخاطر اون اینقدر زجر بکشیم...تو هستی..به من بگو مهنازم..تو فقط عشق منی هان؟
تو که ...
اصلا چرا میگی هر کسی بره پی زندگیش اگه خدا خواست ما رو به هم می رسونه و هیچ تلاشی برا وصالمون نکنیم؟

چرا اون الان شده یه عاشق؟!!!تا دیروز تو رو نمی دید الانم فقط میخواد وابسته ات کنه و خونه نشینت کنه و نذاره به هم برسیم
فهمیدم..میخواد منو اذیت کنه، همشون همینطورین..دوست ندارن ببینن
یعنی اصلا نمی تونن ببینن، عشق ِ من و تو براش عجیبه..براش غیر قابل باوره چون براش تعریف نشده واژه عشق
اون حسوده...نمیتونه ببینه من قدرتو می دونم
مگه نشنیدی، چقدر حسود زیاد شده هان؟
این عادیه مهنازم
اونها نمیخوان ببینن عشق هست، وجود داره و مرگی هم نداره..جدایی هم نداره..وصال داره
نمیخوان ببینن
همشون همین طورین
دلشون می سوزه خودشون عشق ندارن، دلشون می سوزه من تو رو اینهمه دوستت دارم تو منو اینهمه دوسم داری که منتظرمی که منتظرتم
مگه نه؟؟؟
نه بابا
خُدا خودش خوب میدونه من چقــــــــــــــــدر دوستت دارم، چقـــــــــــــدر
حواسش هست، من و تو رو گذاشته به اسم ِ معجزه ی خودش، معجزه ی عشقش...که همه بدونن عشق هست..مگه نه؟
...
مهناز بگو بهم..تو الان تنها عشق منی...هان؟؟؟
تو نبودی که اون حرف ها رو اون روز به من تو آخرین تماست گفتی هان؟؟؟
همش الکیه، همش ظاهر سازیه...:|
همه چیز درست میشه
به خدا همه چیز درست میشه
تو گریه نکن، منم تمام ِ سعیم رو میکنم گریه نکنم و صبور باشم، دوباره پیش ِ هم میتونیم باشیم...میتونیم هم رو ببینیم...باور کن
باورت نمیشه هان
چرا میگی اون روز دوره؟؟؟
چرا میگی این راه خسته؟
کی گفته سخته
من بیست و هشت سال راه اومدم..بقیه اش هم چیزی نیست
باور کن بهت می رسم، تو صبر کن، تو نگو که نشدنیه
من صبور می مونم..باشه؟؟؟
ببین،من میخوام تو قوی باشی..به من دلداری بدی مثل ِ همیشه..نه اینکه من به تو دلداری بدم...به چی چی نگاه میکنی؟؟؟؟
باور کن خوبم.. ... ..
آره..بی تو خوبم
بی تو...
چون میدونم میرسیم
چون تو دوسم داری و بهم فکر می کنی
مگه نه؟؟
مگه نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه؟
جواب بده...:((((((
مثل ِ همیشه میگم، فقط یه مدت از همدیگه دوریم
هیشکی من رو درک نمیکنه..هیشکی نمیتونه عشقمون رو درک کنه
نمیدونم چرا اون نمیخواد بفهمه که عشق من و تو فقط توی پرسال استپ نخورده..ادامه داشته تا الان...نمیدونم این کیه توی ذهنم یه سره نشسته و یه ریز عشق ِ من و تو رو مسخره میکنه..حرفهای چرت و پرت میزنه..دوست دارم بگیرم خفه اش کنم....
همش میگی امکان نداره، امکان نداره....:|..چه وابستگی ای...مگه عشق وابستگیه مهنازم؟؟آره؟
تو که خوب میدونی منم میدونم...بدون ِ وجود کسی هم میشه عاشق موند، میشه عاشق تر شد...:|
مثه اون دوستم..بهش قضیه تو رو گفتم و گفتش "این که هیچی...چون با هم بودین وابستگی ای به وجود نمی اومده..دیگه؟؟؟"
منم براش توضیح ندادم..می نشستم از عشقمون دفاع می کردم که چی؟
برای یه آدم ِ ابله و نفهم؟؟؟
که عشق رو نمیتونه درک کنه، مثل ِ همین موجود ِ احمقی که توی ذهنمه...بشینم با اون هم بحث کنم؟
جواب ِ ابلهان خاموشی ست...:(
و جواب من . . . :(
چرا این خرداد دست از سرم برنمیداره..چرا دست از سرم برنمیـــــــــــــــــداره
همه چیز رو به رُخم میکشه، تموم ِ بزرگی اون جای خالیت رو به رخم میکشه لعنتی...کاش میشد از ماههای خُدا، ماه دوری از خانمم رو حذف کرد:(
27اسفند تمومش خواب بود...:(
حذف می شد..
حذف میشد
از تموم ِ زندگیمممم
همش الکیه..من که میدونم:|
خیلی هم خنده داره ناراحت بودن، وقتی همش الکیه
اگه الکیه....:|..تو کجایی؟
مهناز تو کجایـــــــــــــــــــــــــــــــی..چرا دیگه صدات رو نمی شنوم...چرا..چرا..چرا

سلام مهنازی...:|
تو،
شوخی زیبایی بودی که خداوند با من کرد!
زیبا بود
امّا
شوخی بود!
... ... ...
حالا. . .
اما تو بی تقصیری !
خدای تو هم بی تقصیر است !
من،
تاوان اشتباه خود را پس می دهم. . .!
تمام این تنهایی
تاوان «جدّی گرفتن آن شوخی» است!
آره همش یه شوخی بود...نمیدونم چرا من اون رو جدی گرفتم و تو هم...:|
ببینم مهنازم تو میدونی این غمی که این روزها روی دلم سنگینی میکنه برای چیه؟؟
اونقدر سنگینی میکنه که دوست دارم دیوانه وار گریه کنم و همه چیز رو به هم بزنم و قید همه چیز رو هم بزنم...
تو میدونی چم شده؟؟
من تقویم رو دیدم
تو هم دیدی؟؟؟؟:|
کمکم کن تحمل کنم امسال رو هم...:(
کمکم کن واسه تحملش...:|
شنیدم محله مون سه نفر فوت کردن..همش هم جوون...:|...همه جا سیاه شده مثل ِ محرم ها...:|
انگار نه انگار که شعبانه..همه سیاه پوشیدن..و من هم...:|
به همین بهانه می پوشم...اما باور کن دست ِ خودمم نیست...همش دلم میخواد اون شال ِ مشکیم رو بندازم...:(
وای مهنازم دارم می میرم...فردا همه چیز رو سعی میکنم فراموش کنم
امتحان ِ سختی دارم:(((((
فعلا عزیزم:(((((((((


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد