عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

آخرین روز ماه تولدی ک تبریک نداشت

آخرین روز

شهریوررسید

خدایا

پایان شهریور

پایان تمام

مشکلات باشد

وشروع ماه جدیدشروع

بهترینها


میگویند که شهریور تمام شد و مهر در راه است .

چه خوش خیالند !

مهر برای ما مدتهاست که آغاز شده

مهر آنهایی که دوستشان داریم  و دوستمان دارند.

 

"مهر"  به ماه نیست

مهر، به  "دل" است.

مهرتان پر مهر باد

من هیچکسش هستم..

محبوب من از دوست داشتنم می ترسد از داشتنم می ترسد از نداشتنم هم می ترسد  با اینهمه اما مبادا گمان کنید زن شجاعی نیست وطنش بودم اگر بخاطر من می جنگید و مادرش اگر به خاطر من جان ... من اما هیچکسش نیستم من  هیچکسش هستم.. به حرفهایم گوش کن؛ به اندازه یِ لیوانی چای شاید به دلت نشست؛ درست مانند طعم چایِ دلخواهت... یک صندلی نزدیکتر به تو نشستن؛ چند قدم بیشتر با تو راه رفتن؛خوشبختی؛ کوچکترین لحظه‌های حضورِ توست...

خدا به دادِ نتیجه های ما برسد.

تقصیر ما نیست

اشتباه از بزرگترهایمان بود

نباید آنقدر راحت عاشقی می کردند...

ما به آنها نگاه کردیم

گشتیم و گشتیم تا یک رابطه مثلِ آنها پیدا کنیم

مثل پدرانمان، مادرانمان

تازه زمانِ آنها هیچ فضای مجازی نبود

همه چیز چشم در چشم بود، همه قرارهایشان در خیابانها بود

در معرضِ دیدِ هزاران هزار چشم قربان صدقه ی یکدیگر می رفتند.

زمانِ آنها اینقدر بی تعهدی نبود، یک نفر را انتخاب می کردند و تا آخرش با هم می ساختند.

همیشه یک نفرشان کوتاه می آمد تا ماندنی شوند

نتیجه شان ما بودیم بدونِ کوچکترین شباهتی...

ما نسلِ تایپ کردنیم، ما شجاعتِ چشم در چشم شدن نداریم، ما گاهی آنقَدَر بزدل می شویم، که حتی از صدای طرفمان هم فرار می کنیم.

ما از هر تکه از زندگی شان،آن قسمتش را که بابِ میلمان بود کپی کردیم و بقیه اش را نادیده گرفتیم...

خدا به دادِ نتیجه های ما برسد.

تولدی ک تبریک نداشت

کاسپارف شطرنج باز معروف  در بازی شطرنج به یک آماتور باخت. همه تعجب کردند و علت را جویا شدند. او گفت اصلاً در بازی با او نمیدانستم که آماتور است، برای این با هر حرکت او دنبال نقشه ای که در سر داشت بودم. گاهی بخیال خود نقشه اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش بینی میکردم. اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری میدیدم، تمرکز میکردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم، آنقدر در پی حرکتهای او بودم که مهره های خودم را گم کردم. بعد که مات شدم فهمیدم حرکت های او از سر بی مهارتی بود. بازی را باختم اما درس بزرگی گرفتم. «تمام حرکتها از سر حیله نیست آنقدر فریب دیده ایم و نقشه کشیده ایم که حرکت صادقانه را باور نداریم و مسیر را گم میکنیم..... و می بازیم!!!» بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطه‌هامون می‌کنیم این است که: نیمه می‌شنویم، یک چهارم می‌فهمیم، هیچی فکر نمی‌کنیم، و دوبرابر واکنش نشان می دهیم.

در عشق تدوام مهمه نه ادعا

بین خودمان بماند

من هنوز

به دست های

تو

ایمان دارم...