عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

عزیز دلم چطوری؟

سلام مهنازم صبحت بخیر خانمم خسته نباشی عزیزم قاسمت بمیره که هر روز صبح خانمش کله ی سحر بایدد پا شه بره اداره؛

ادامه مطلب ...

می نویسی که چی؟

سلام مهنازی
هر چقدر با خودم کلنجار رفتم که برات ننویسم...نتونستم
هی به دلم گفتم ، می نویسی که چی؟نه می خونه...نه تو آروم میشی...تازه بدتر!
اما دله دیگه...بازم ازم میخواد که دستام رو روی این صفحه کلید برقصونم...با یه سمفونی غمگین...
آه...مهنازم...میدونی چی سخته...شنیدی به داداش احمد،آقا مجید،آبجی ماهی و ... که معمولا برام نظر میگذارن چی گفتم. و به خیلیهای دیگه...اگه دلم می شکست..راحتتر بودم..اگه ازت متنفر بودم، راحتتر بودم...نفرت داشتن از کسی،کار خیلی آسونیه..با دل شکسته و تنها زندگی کردن، بهتر از بی دل زندگی کردنه...نفرت پایان داره اما عشق پایانی نداره..و هر روز ، به دلیلهایی که منم نمیدونم..بیشتر و بیشتر و بیشتر میشه...
ادامه مطلب ...

شب دیدار

امشب، شبِ دیدار است و من، با کلافگی به هر کسی که در پنجره را با اشتیاق باز میکند، فریادی بی صدا می زنم...کاین در را ببند...به او بگویید، کسی که میخواهد در این خانه نیست...
به او بگویید که این مجنون بخت برگشته اش دیگر تاب این دیدار ها را ندارد...
به او بگویید که اصلا، از تو عشقی به دل ندارد...
به او بگویید...

آه....

ادامه مطلب ...

شرط عشق

شرط عشق اینکه روحتون آغوش بخواد نه جسمتون!

عکس شو چاپ کردم قاب گرفتم شبا بغلش میکنم گریه میکنم

انگار نوشتن کمی از حباب های احاطه شده اطراف مغزم را میترکاند و کمی به مغزم فرصت تنفس میدهد، بقول سینوهه (پزشک فرعون مصر باستان) من این داستان را برای راضی کردن خودم مینویسم آنقدر در زتدگی زجر کشیده ام که از همه چیز حتی از امیدواری سیرم .

ادامه مطلب ...

فقط به خاطر تو

به خاطر روی زیبای تو بود که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

به خاطرارزوی دستان پر مهر و گرم تو بود که دست هیچ کس را در هم نفشردم

به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم

به خاطر دل پاک تو بود که پاکی باران را درک نکردم

به خاطر عشق بی ریای تو بود که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

به خاطر صدای دلنشین تو بود که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

و به خاطر خود تو بود فقط به خاطر تو

مخاطب خاص

مــی گویـَند :

مـخـآطب داشتهـ‌ بـآش

بـــرآی عـــآشـقــآنــهــ هـآیـَت ...

امــآنمـیدآنـَنـــد ...

مـخـــآطب تــمــآم عـآشـقـآنه هــآی مـن

تــــــو یــــــــی‌ ... !!!

مهناز خانومم

باز هم دیر رسیدم

عبور می کنم هر روز از کنار اون نیمکت خالی پارک طالقانی.....

طوری که انگار کسی در آخرین نیمکت انتظارم را می کشد!

و به آنجا که می رسم باید وانمود کنم که باز دیر رسیدم و مهنازم نمی تونست بیشتر از این منتظرم بمونه

کجایی سلطان قلبم؟

عهدیه:یه شب یه روز یه ماه یه سال
یه عمره که می گردم تنها
یه کبوتر بی پر و بال
می رم همه جا
یه روز دیدم گم شد جونم
دور افتادم از آشیونه ام
بی خونه موندم و سرگردونم
ویرون به خدا

سلطان قلبم کجایی ؟ کجایی؟

ادامه مطلب ...

من رو تحمل کن این روزها

سلام مهنازی
دیروز دلم برات تنگ شد...:(...تنگ که نه...دوست داشتم با همون مهناز خیالی از نظر بقیه...از نظر دلم، خانمم...حرف بزنم...صداش کردم:|...ترانه ی رضا صادقی با صدای زیاد...از اسپیکر پخش میشد...یه فضای شاعرانه...عاشقانه...برای حضور تو:(
دورم از تو اما با تو لحظه ها رو زنده هستم
بازم از تو پرم از تو واسه تو رویای خسته ام
خوبه دیروز با تو هر روز از تو با خدا می خونم ادامه مطلب ...

گریه نمی کنم

سلام مهنازم...
گله دارم ... شکایت دارم ... اشک دارم ... شک دارم ... شب دارم ... :(((
دلم ... خسته نیست، شکسته نیست، بی پر و باله...
بهش بال می دی؟بالت رو به دل من قرض میدی؟
ادامه مطلب ...