عزیزم خوشحالم از اینکه بعد از سه سال که از عشقمون میگذره هنوزم
برای اومدنت لحظه شماری میکنم تا تو بیای و من با تموم وجودم در آغوش
بکشمت...
خوشحالم که بعد از این همه مدت هنوزم روزی چند بار اس میدی و میگی
عزیزم
دلم برات تنگ شده،آره عزیزم واقعا ًخوشحالم که حرف های بعضی ها به
حقیقت تبدیل نشد
و ما عشقمون عادی نشده؛به نظرت اگه قرار بود عادی بشه توی این مدت
نمیشد؟
به نظر من اون عشقی که بخواد عادی بشه اصلا عشق نیست....
مهنازم تو تنها کسی هستی که بودنت قلبم رو به تپش در می آره...
نمیدونم چه جوری همه وجودم شدی...
نمیدونم چه جوری یهو شدی ملکه قلبم...
نمیدونم چه طور آروم و بی صدا مهمون دلم شدی...
نمیدونم چه جوریه که بازم وقتی که نزدیک اومدنت میشه قلبم تند تند
میتپه...
ولی اینو خوب میدونم اگه یه لحظه بخوای ترکم کنی یا پیشم نباشی من
دیوونه میشم
یا نه بهتر بگم می میرم...
نمیدونم چه واژه ای برای ابراز عشقم پیدا کنم...
نمیدونم چه جوری بگم چقدر دوستت دارم...
راستش چند وقت بود دلمون برای کلبه عشقمون تنگ شده بود،هر روز بهش سر
میزدیم اما
وقتی تو با یک نگاه پر از عشق من رو در آغوش میکشیدی دیگه احساسمون
فرصت نوشتن رو
نمیداد اما حالا که دارم برای تو عشق همیشگیم مینویسم میخوام بگم عزیزم
دلم میخواد
ساعت ها بشینم و نگات کنم میدونی بعضی شبا که زود خوابت میبره من چقدر
نگات میکنم
ولی هیچ وقت سیر نمیشم....
مهربونم نگاه تو یه جوری جادویی که هر وقت نگام میکنی احساس میکنم دارم
تو چشات آب میشم...
عزیزم دلم میخواد عشقمون افسانه ای بشه...
همیشه به این فکر میکنم که خدا کسی رو دوست داشتنی تر از تو آفریده؟
عشق رو با تو می شناسم ، زندگی رو با تو زیبا می بینم و اگه گهگاهی چند خطی می نویسم به عشق توست و اگه نفس می کشم و زندگی میکنم به خاطر وجود تو هست هم نفسم....
ای تو که منو عاشق خودت کردی ، نمی دونی که چقدر دوستت دارم... نمی دونی که با تو چه آرزوهایی تو دلم دارم... اگه از عشق می نویسم،به عشق توست،و با وجود تو عشق برای من مقدس و پاک است.... بعد از تو دیگه طلب عشق رو از خدای خویش نمیکنم...
تو همون معنای واقعی یک عشق پاک هستی ، تو همون چشمه محبتی هستی که در قلب من می جوشی و به قلبم نیروی عشق رو می دی....
با تو مجنون تر از مجنونم و بی تو،باور کن که می میرم.... ای تو هم نفس من ، طلوع زندگیم ، تک ستاره آسمون تاریک قلبم دوستت دارم....
ای تو که منو اسیر اون قلب مهربونت کردی ، منو در این دنیای عاشقی در به در کردی باور کن که بی تو میمیرم.... منو تنها نذار ، تا ابد با من بمون ، نذار که اشکهام از این چشمای بی گناهم روونه شن... با من بمون ای مظهر زیبایی ها و ای همسفر جاده زندگیم...
وقتی که تو پا به این قلب تنهام گذاشتی ، زندگیم رنگ سبز بهار رو به خودش گرفت و اون شبای بی ستاره ام با اومدن تو ستاره بارون شد...
وقتی که تو با حضورت خوشبختی رو در زندگیم تضمین کردی قلبم بیش از پیش به عشقت تپید.... عزیزم خیلی دوستت دارم ، بیشتر از اون چیزی که تصور می کنی.... و مغرورم چون با هم و در کنار هم زیباترین و عاشقانه ترین زندگی رو داریم...
از همون اولین نگاه که چشامو به چشات دوختمو بهت خیره شدم عشق ابدی رو
تو چشات پیدا کردم و فهمیدم که ما با هم میتونیم چقدر خوشبخت و خوشحال باشیم و
الان که از اون نگاه بیشتر از سه سال میگذره،تا
حالا با هزاران نگاه به تو خیره شدم و الان که دارم به تو نگاه میکنم همون عشق اول
رو میبینم و هنوز تازگی و طراوت نگاه اول تو چشات موج میزنه،خوشحالم که هنوز عشق ما پا برجاست و مطمئنم که عاشقانه
تا ابد کنار هم میمونیم و روز به روز عشقمون به
هم بیشتر میشه و هیچ وقت برای هم عادی و کهنه نمیشیم چون هر روز که از خونه بیرون میرم تا وقتی که میخوام به خونه برگردم لحظه
شماری میکنم تا دوباره به عکس تو نگاه کنم و عشقمونو
دوباره با یک نگاه تازه کنم و یاد اون روز و نگاه اول بیافتم...
عزیزم اینو بدون که همیشه دوستت دارم و هر لحظه
که پیشت نیستم یاد تو در خاطرم هست و هر لحظهء
زندگیمو با خاطرات خوبمون میگذرونم و هیچ وقت یادم نمیره که با چه
سختی و زحمتی به هم
رسیدیم و این رسیدن سخت رو به این آسونی که نه به هیچ
وجهی و با هیچ چیزی عوض
نمیکنم و از دست نمیدم...
امیدوارم تو هم کنار من خوشبخت باشی و منم بتونم تو رو به خوشبختی روز
افزون برسونم تا از من راضی
باشی...
خانومی همهء احساس و عشقم رو تقدیم به تو میکنم...
عشق ابدی من همیشه کنار من باش....
گرمای تابستون مثل گرمای عشق میمونه و تموم عاشقان رو یاد روزای عاشقونه در کنار عشقشون میندازه،لحظاتی که گرمای وجود دو عاشق به اونا امید زندگی و لذت و شادی میبخشه،زیرا اگه عشق نباشه و عاشق و معشوق در کنار هم نباشن زندگی معنا نداره... عاشق کسیست که همیشه به فکر عشقش باشه و بیشتر از آنکه برای خودش بخواد سعی در آرامش و آسایش عشقش داره تا هر دو با هم و در کنار هم خوشبخت باشند... حالا میخوام بگم من در کنار عشقم خیلی خوشبختم و هر لحظه بهش میگم که دوستت دارم و همیشه در کنارتم.... مهناز جونم همیشه عاشقتم
به سمت من که می آیی
شبیه ماهی ای می شوم که
از شادی
در تنگ خودش نمی گنجد
می پرد بیرون،
و در هوای تو غرق می شود!
میدانم نیمه شب که فکر میکنی خوابیدهام به پاتوقِ مجازیمان سر میزنی
این نوشته را
همانجا می گذارم تا بفهمی میفهممت تا بفهمی
به حرمتِ آمدنت هیچگاه صندوقِ دلخوشیِ پنهانمان را خالی نخواهم گذاشت
مخصوصا شب هایی که دلگیر از من می روی
مطمئن باش که نیمه شب شعری برای دلجویی از تو در صندوقِ دلخوشیِ
پنهانمان خواهی یافت وقتی من خودم را به خواب زدهام تا بی خبر بیایی و بروی ...
هیچ قهوه ای نمی تواند چشمان مرا باز نگه دارد خواب که هیچ... میخواهم بمیرم وقتی نباشی
تمام مهرهای جمکران را بوسه خواهم زد
که شاید ردی از پیشانی ات سهم لبم باشد
این روزا سخت تر از اونه که باور کنی... مگه میشه با یه خاطره سرکنی...
ممکن است به آرامی راه بروم اما هیچگاه عقب نخواهم رفت؛