عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

صبر


خدایا...!
ایوب را به زمین بفرست...

می خواهم از صبر برایش بگویم


به مهنازم..بی نصیب ترین و صبورترین آدم دنیا

امشب میتونست یکی از زیباترین شبای زندگیم باشه. می تونست پر از خاطرات خوب باشه. تنها چیزی که تا همیشه ازش تو ذهنم می مونه یه بغضه و یه عالمه اشک ...

یه ساعته همین طوری زل زدم به لپ تاپ. نوشتنم نمیاد. اما باید بنویسم ...



 

ادامه مطلب ...

دوست دارم نفسم

ای عشق من چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن.


 

ادامه مطلب ...

خاموش تر از سکوت، فریاد کن مرا!!!

مهنازم حتی اگر تمام دارایی ات، همان انسانیتی باشد که در چشمانت موج می زند...با داشتن تو... من ثروتمندترین فرد زمینم.چتر بی تفاوتی را می بندم...مگر می شود از باران عشق تو چشم پوشید....می خواهم زیر این باران قدم بزنم....با تو! در سایه ی یک "نگاه" گاهی می توان دمی آسود!در جاری یک "صدا" گاهی می توان غرق "بودن" شد!در حجم "بودن" عشق، گاهی می توان "هیچ" شد!در اوج یک آسمان مهر، گاهی می توان از هزاران قله گذشت!می توان در هجوم تمام هستها "نیست" شد و در برابر تمام نبودنها به یک "بودن" بالید!در برابر هر آنچه هستی "هیچ" می شوم و با بودن تو چشم بر تمام "نبودنها" می بندم!قله باشم به  گامهایت می بالم و آسمان باشم به بالهایت!استواری قدمهایت و شکوه پروازت به قله ام "اوج" و به آسمانم "شکوه" می بخشد!در این ناممکن چگونه مانده ام؟!در این محال چگونه بوده ام؟پرسیده بودی از من؟!چه می گفتم وقتی خودم هم نمی دانستم!نمی دانستم چه شد که پای دلم لغزید و دیگر هیچگاه مثل قبل نتوانست استوار گام بردارد!می لنگید پای دلم هر جا که به نشانی از تو می رسید...کاش می دانستی... کاش می دانستی...کاش می دانستی عزم رفتن که کردی... پایان من آغاز شد!!!



  ادامه مطلب ...