عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

در این دنیای بزرگ تنها اوست که مرا دلتنگ خودش کرده

خیلی وقت است که دلم برای کسی تنگ است .
خیلی وقت است این دل بهانه میگیرد
 .
دلم تنگ است و از این دلتنگی چشمهایم بارانیست
 .
چشمهایم بارانیست و دلم هوای او را کرده است
.
یک عالمه درد دل در این دل خسته نهفته است
.
دلم تنگ است برای لحظه ای دیدار ، برای لحظه ای نگاه به چشمانش
 .
دلم برای کسی تنگ است که او در کنارم نیست
 .
دلم بدجور هوایش را کرده است
 .
در این حال و هوا ، در این لحظه های پر از تنهایی آرزو داشتم او در کنارم بود
.
حالا که در کنارم نیست احساس تنهایی میکنم و این دل در حسرت یک لحظه دیدار با اوست
 .
این دل بی طاقت برای کسی تنگ است
.
کسی که آتش دلتنگی را در دلم نشانده است ، اما در کنارم نیست تا این آتش را خاموش کند
.
 و همچنان این آتش، قلبم را می سوزاند .
خیلی وقت است دلتنگ کسی هستم
.
خیلی وقت است دلم هوای کسی را کرده است
.
به چه کسی بگویم درد این دل را ، من که به جز او همدلی را ندارم
.
به چه کسی بگویم راز این دل را ، من که به جز او همرازی را ندارم
.
 در کنار چه کسی قدم بزنم ، نگاه به چشمان چه کسی کنم ، دستان چه کسی را بگیرم مگر به جز او چه کسی را دارم.
در این دنیای بزرگ تنها اوست که مرا دلتنگ خودش کرده است
.
کاش در کنارم بود ، کاش تنها لحظه ای او را میدیدم تا درد این دل پر از نیاز را به او میگفتم ، درد دلتنگی هایم را برایش میگفتم
.
دلم برای کسی تنگ است ، ولی او کجاست که بداند در این گوشه از این دنیا دلی است که در حسرت دیدار با او
  همچنان چشم به راه نشسته است.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد