عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

شب و روز ، طلوع یا غروب برای من فرقی ندارد ، من همیشه عاشقم

لحظه طلوع خورشید لحظه طلوع عشق و محبتت در قلبم است.
لحظه غروب که می رسد، لحظه ای است که دلم میخواهد در کنارت باشم
.
و آنگاه که خورشید آرام آرام می رود و آسمان تاریک می شود ، به عشق تو
به انتظار مینشینم تا ستاره ها بیایند و به یادت به آسمان پر ستاره خیره شوم
.
و این است زندگی من
 …
لحظه به لحظه به یاد تو هستم و لحظات زندگی را به عشق تو سپری میکنم
 .
تو همه زندگی ام هستی ، این زندگی تنها با تو شیرین است
 .
احساس آرامش میکنم ، زیرا لحظه های سرد زندگی ام دور از تو اما به یاد تو سپری میشود
.
طلوع کن ای خورشید ، من یک عاشقم ، طلوع کن ، من همینم که بوده ام

طلوع کن ببین من عاشق را ، که از همگان مجنون ترم
 .
اگر میخواهی با ما نباشی غروب کن ، زیرا غروب عشق هم برای ما زیباست
 .
شب و روز ، طلوع یا غروب برای من فرقی ندارد ، من همیشه عاشقم
.
همیشه به یاد عشق هستم ،
و این است حال و هوای داشتن تو

این است زندگی من ، تنها یاد تو ، ذکر نام تو و عشق تو سهم من از طلوع تا غروب خورشید است
.
خیلی زیباست این لحظه های تو را داشتن

خوشبختم زیرا در این روزهای شیرین زندگی با تو هستم و تو را دارم
.
همه چیز برایم زیباست ، خورشید و ماه که به آسمان می آیند تو را میبینم ،
اگر خورشید نباشد و آسمان ابری باشد در لابه لای ابرهای سفید تو را میبینم
 .
اگر شب شود و مهتاب نباش ، باز تو را میبنم، چقدر تو درخشانی

محال است که روزگار بتواند تو را از من بگیرد ،مثل کوه روبروی تو ایستاده ام ای چشمه همیشه جوشانم
.
ای سرنوشت ، با ما کاری نداشته باش که بدجور دیوانه ام ،
اگر بخواهی او را از من بگیری روزگارت را سیاه میکنم
 !
بیا و با ما مدارا کن ،چرا نمیفهمی ؟ منم
  ، همان مرد همیشه عاشق .
و این است حال و هوای داشتنت ، با همه نامهربان ، با خورشید و فلک نامهربان ،
با سرنوشت و زندگی نامهربان ،اما
  با تو همیشه مهربان .


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد