عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

هیچگاه بی تو نخواهم ماند

باور ندارم امشب آسمان بی ستاره باشد،ماه خواب باشد و دلم گرفته باشد
باور ندارم لحظه تنهایی را ، صدای ناله مرغ اسیر را ، سکوت لحظه های بی کسی را
باور ندارم در این لحظه بی تو باشم ، تو رفته باشی و من دلشکسته باشم
.
باور ندارم یک ثانیه بی تو بودن را ، باور ندارم یک لحظه دور از تو بودن را
.
نه عزیزم باور ندارم که برایم در نامه ات نوشتی خدانگهدار
.
اگر بخواهم باور کنم بی تو بودن را ، باور کن نمیخواهم این زندگی را
باور ندارم باغچه زندگی بدون گل باشد ، باران نباریده و آن گل پژمرده باشد
.
زندگی معنای بی تو بودن را اینگونه برایم معنا کرد که خیلی تلخ است تنهایی
من نیز زندگی را برای تو اینگونه معنا میکنم که بدون تو هرگز
!
باور ندارم طلوعی را ببینم که تو در آن نباشی ، باور ندارم غروبی بیاید و من بی تو باشم
.
از طلوع تا غروب این زندگی ، و از غروب تا طلوع آن میخواهم با تو باشم، به یاد تو باشم ، در کنار تو باشم و در آغوش تو از این دنیا رفته باشم
.
باور ندارم لحظه های بی تو بودن را ، لحظه ها همه میدانند درد تنهایی ام را
.
تنهایی شاهد است درد دلتنگی ام را ، میخوانم و اشک میریزم تا ببینم تو را و بگویم فدای تو عزیزم ، دلتنگت بودم ای بهترینم ، تو آمدی و دلم باز شد ، دوباره درددلهای عاشقانه بینمان آغاز شد
.
باور دارم لحظه های با تو بودن را ، باور دارم که هیچگاه بی تو نخواهم ماند
.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد