...و باز چشمهایم را میبندم
...دستهایت را میگیرم
...و تو دستهایم را نوازش میکنی...دیوانه
میشوم برای چشیدن طعم لبهایت
...بیتاب میشوم برای فرو رفتن در آغوشت
...و میخواهم دستانت را که محکم مرا میفشارد
...و
باز نفس در سینه ام حبس میشود
...صدای تپش قلبت گوشم را مینوازد
...وای از شعله ی عشق چشمانت که بی قرارم میکند
...برای همه ی عاشقانه هایت
عشق من
...دوباره بودنت
جاودانه ام میکند