عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

رویای من جرات می کنم و فریاد میزنم صدایت معجزه خوشبختی است

دلتنگی های من
بی قراری های دل من
تویی تمام هستی من
بسته است وجودت به زندگی من
حال و هوای عجیب من ، من یک عاشقم ، این است جرم سنگین من
.
قصه ی زندگی ام ، گذشته های پر از غمم ، بی خیال آنها ، از امروز است ، روز نفس کشیدنم
.
نفس کشیدنم با تو ، همیشه گفته ام که وجودم برای تو
لبخند روی لبانم به شرط بودن تو ،دیوانه میکند مرا آن چشمهای زیبای تو

اشکهای من ، تو دور از منی و من در بستر غم
حرفی بزن به من ، اسم مرا صدا کن عشق من
صدا کن اسمم را ، که این رازیست برای آرامش دل من
میترسم از فردایی که نیستی در کنار من
دست خودم نیست ، این کاووسی است که می آید به خواب هر شب من
بگذریم ، میرویم به سراغ درد دلهای هم
گفته بودی که مرا دوست داری عزیز من
گفته بودی که تنها مرا میخواهی عشق من
گفته بودم تو باش تا من نیز بمانم ،
نمیخواهم همچنان از غصه گذشته ی تلخم بنالم
نمیخواهم از ترس عاشق شدن تنها بمانم،
یا اینکه هنوز به انتظار به حقیقت پیوستن قصه عشق بمانم
من که چشمهایم را بسته ام ،
  تنها تو را میبینم
اینبار هم حرف دلم را گوش میکنم و
عاشقانه با تو در کنار ساحل عشق مینشینم
!
دلتنگی های من ، بی قراری های دل من ،
تویی تمام وجود من ، خودت را رها کن در آغوش من


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد