عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

میرویم تا اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت

عشق من ، قلبت را فشرده ام در آغوشم


میرویم تا اوج احساس عشق ، تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت


تا برسیم به جایی که من باشم و تمام وجودت ، بیخیال همه چیز، باز کن برایم آغوشت


عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام ،


من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام ،


تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام .


شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر ، چرا نمی رسد فردا ، چند قطره اشک هم بیشتر.


فردا برسد و باز تو بیایی ، من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی 


عشق زیبای تو ، من عاشقم ، تمام احساستم به حساب قلب تو


خوب هوای قلبم را داری ، همین را میخواستم از خدا ،


تو چه احساس زیبایی داری ، همین است که همیشه شادم ،


همین است که همیشه با آرامش شبها را میخوابم.


عشق تو اینجاست در قلبم ، قلبی که درگیر است با یادت ،


خودت هم میدانی خیلی وقت است که میخواهمت


عشق من ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگذار سکوت باشد بینمان تا بشنوم صدای نفسهایت،


تا برسم به جایی که در بر بگیرم تمام احساسات زیبایت را


احساسی از تو ، که با آن به اینجا رسیده ام ،


که من هم مثل تو با احساس شدم و در ساحل دلت امواج مهربانت را در میان گرفته ام


با تو همیشه در اوج عشق به سر میبرم ، با تو هر جا که بخواهی میروم ،


با تو عاشقم و همیشه به قلبت عشق میدهم 


عشق میدهم تا عاشقانه بمانیم ،


تا هر جا رفتیم در آغوش هم ، این شعر را برای هم عاشقانه بخوانیم..


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد