عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

هر جا که می روی اگر دوستم میداری مرا با خود ببر…..

هر جا که می روی مرا نیز با خود ببر….
نگذار که در سکوت تلخ زندگی تنها بمانم ، نگذار که در خلوت تاریک زندگی در گوشه ای بنشینم و به نوای غمگین چشمانم گوش کنم
هر جا که می روی اگر دوستم میداری مرا با خود ببر…..
به سفر می روی مرا همسفر خودت بدان ، به رویاها می روی مرا نیز رویای خودت بدان
نگذار که احساس کنم یک عاشق تنهایم….
عاشقی که آرزوی یک لحظه را دارد که در کنار یارش و آن کسی که دوستش دارد باشد!
نگذار که همسفر من تنهایی ها باشند و همزبان من سکوت تلخ زندگی!
هر جا که می روی این دل بی طاقتم را که مجنون تو هست تنها نگذار!
دلی که همیشه و همیشه برای تو بوده و هست و خواهد بود ، یک دل وفادار ، عاشق و یکرنگ!
به من نگو که قلبم همیشه در کنارت هست و هیچگاه احساس دوری از مرا نمیکنی، اینها همه یک قصه است ! من حقیقت را میخواهم ، و حقیقت زندگی تویی ، وجود پر مهر تو و آن آغوش مهربان تو هست
هر جا که می روی ، مرا نیز با خود ببر ، مرا تنها نگذار و مرا روانه دشت تنهایی ها نکن!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد