ما که بارها در حال سقوط دوباره پرواز کردیم و در حال جان دادن ، دوباره جان گرفتیم.... همه در حسرت ما و اطرافمان پر از گرگ ، آنها فکر میکردند عشق در دلهایمان دیگر مرد اما این عشق ما بود که از آنها برد… وجودی پر از محبت ، همه چیز برایمان مثل یک عادت!بوسیدن و ماندن ، و بی دلیل شعر تنهایی را زمزمه کردن…و ما فاصله گرفتیم از سوختن ها و شکستن ها ، ما که هم سوختیم و هم بارها شکستیم ما که بارها در حال سقوط دوباره پرواز کردیم و در حال جان دادن ، دوباره جان گرفتیم… همه در حسرت ما و اطرافمان پر از گرگ ، آنها فکر میکردند عشق در دلهایمان دیگر مرد اما این عشق ما بود که از آنها برد…معنی انتظار تو شدی ، معنی عشق تویی شدی که مدتها بهانه ی من بودی ، معنی دلتنگی هایم، اشکهای روی گونه هایم ، تمام اشتباهایم…چه شبهایی گذشت با شنیدن صدای هم ، چه روزهایی رفت در انتظار رسیدن به هم ، و امروز این من هستم و تو و یک علامت سوال ، هنوز منتظر زندگی ام تا بگوید یک حرف حساب! در دلها خستگی و شکایت از زندگی ، به ظاهر باز هم گلایه و بهانه های همیشگی میگذرد ، میرود و میماند عشقمان جاودانه ، شاید آن حرف دلم پیش تو بماند محرمانه! هنوز عشقی به همان رنگ ، جدا از دروغ و نیرنگ ، به پاکی قلبت و زلالی اشکهایت ، نه از یاد میبرم محبتهایت را ، نه به دل میگیرم بی محبتی هایت ، تنها همیشه می نازم به این عشق پاکت!