عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

غرق در عشقت

قلبت را لمس میکنم ، تو را حس میکنم ، همه وجودمی ...آرامم میکنی ، مرا درگیر نگاهت میکنی ، تو آخر مرا دیوانه خودت میکنی دوست داشتنم تمامی ندارد ، هیچ کس جز تو در قلبم جایی ندارد قلبم جز تو سرپناهی ندارد ، تو مال منی ، این با تو بودنها حدی ندارد و تکرار میشود ، در هر تکرار حسی تازه پیدا میشود هر حسی به وسعت عشقمان ، هر عشقی برای قلبمان تمام لحظاتم شده ای ، منی که تمام زندگی ام را به پای تو ریخته ام کاش زودتر تو را میدیدم که اینگونه زندگی ام تا به اینجا بیهوده هدر نرود و حالا میفهمم زندگی چیست ، حالا که با توام میفهمم عشق چیست قبل از آمدنت نه حسی بود ، نه حوصله ای ، من بودم و تنهایی و روزهای بی عاطفه حالا پر از احساسم ، لبریز از تو و غرق در عشق هیچکس نمیرسد به ما ، آنقدر ها دور شده ایم که هیچکس نمیبیند ما را رفته ایم به جایی که تنهاییم در آغوش هم آرامیم ، و اینجاست که فقط تنها صدا ، صدای نفسهای ماست اگر تپشهای قلبمان بگذارند ، تنها صدا ، صدای زمزمه دوستت دارمهای ماست کاش میشد همیشه همینجا من و تو تنها بمانیم  همینجا برای هم قصه عشق را بخوانیم  با صدای لالایی هم درگیر در آغوش هم آرام تا ابد بخوابیم....تا عشقمان ابدی شود ، و این عشق برای کسی هیچگاه تکرار نشود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد