عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

تو از حالم خبر داری

تو از حالم خبر داری ، میدانی دلم برایت تنگ شده و خودت نیز یک عالمه درد دل داری این دلتنگی و این هوا و حال روز و من ، برای تو میتپد هر لحظه قلب من این شعر و حس و روح لطیف تو ، همه با هم غزلیست عاشقانه برای تو. تو از حالم خبر داری ، میدانی چقدر دوستت دارم ،که تو هم مرا یک دنیا دوست داری دلم برایت بوسیدنت ، بوییدنت ، آن نگاه مهربانت تنگ شده پنجره را باز میکنم ، دلم هوایت میکند و به خیالت در آسمان دلتنگی ها پرواز میکنم ، در خیالم با توام و همراه تو این قلب من است که لحظه به لحظه میگیرد بهانه ی تو ،تو بگو که از چه بنویسم برای تو این قلب من و آن قلب تو ، این عشق بی پایانمان ، این احساس من و آن انتظار تو و هوای نفسهایمان تو از حالم خبر داری ، تو عشق مرا باور داری، مرا میفهمی که میخواهمت ، مرا میخواهی که میمیرم برایت و این نهایت عشق است و یک حس ماندگار ، تو مثل باران باش و همیشه بر روی من ببار تا احساس کنم سرپناهم تویی که باران منی، تو همان هوای نفسهای منی که بی تو شوم ، میمیرم ، من نبض خودم را میگیرم که از حال تو هم خبر دارم بیش از اینها عاشقم و لحظه به لحظه از دیروز عاشقتر ، به پای تو مینشینم تا لحظه آخر


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد