عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

عشق یعنی ...

عشق یعنی : تویی که زیر و رو کردی دنیای مرا  به اوج رساندی آن قلب تنهای مرا عشق یعنی : تویی که مرا عاشق خودت کردی تویی که مرا محو چشمهای ناز خودت کردی عشق یعنی وفاداریت ، محبتهایت ، آن قلب پاک و مهربانت عشق یعنی تو ، تویی که به من یاد دادی رسم عاشق بودن را عشق یعنی چشمانت ، چشمانی که مرا دیوانه میکنند وقتی خیره میشوم درونش،انگار دنیایی را میبینم که عاشقانه میپرستمش عشق یعنی : اشکهایم ، اشکهایی که از دلتنگی تو میریزند از گونه هایم عشق یعنی : انتظارم ، انتظاری که سالهاست برای رسیدن به تو میکشم عشق یعنی : منی که قلبم را جز تو به کسی ندادم و از آن زمان که آمدی نگاهم به هیچ نگاهی دوخته نشد آتش قلبم برای هیچکس جز تو شعله ور نشد عشق یعنی : زیر باران آنقدر دلم هوایت کرده بود که اشک میریختم در میان همه میرفتم ، همه نگاه میکردند مرا ، میگفتند این دیوانه چرا به بیراهه میرود؟ عشق یعنی : لحظه به لحظه به یادت بودن و همه زندگی را فدایت کردن عشق یعنی : به  عشقت تک تک ستاره ها را شمردن ، شبها را تا صبح، نام تو را زیر لب زمزمه کردن عشق یعنی : تویی که مثل و مانندی برایم نداری ، تویی که همه جا و همیشه از فکرم بیرون نمیروی عشق یعنی ، منی که عاشق توام و تا ابد مال تو ... عشق یعنی ، هیچگاه حرفهای روز اولم را زیر پا نگذاشتم ، عهدم را نشکستم و به انتظار هیچکس جز تو ننشستم! عشق یعنی : تویی که وقتی گفتی مال منی ، در میان همه فریاد زدی مال منی، مرا هیچگاه پنهان نکردی از دیگران ....عشق یعنی در میان غمهایت برای من شاد بودی و  در میان شادی هایت همیشه با من بودی...عشق یعنی آرامش به قلب من دادی ، به من همیشه نفس دادی حتی در هوای گرفته نفسهایت...عشق یعنی ، هوای با تو بودن ، فصل ها را به انتظارت با عشق پشت سرگذاشتن عشق یعنی تو ، تویی که قلبم تنها برای تو میتپد...عشق یعنی ، برای تو نوشتن ، احساسم را برای تو ابراز کردن عشق یعنی یک دنیا ، دوستت دارم به خدا!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد