عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

قلبم،هیچکس، جز تو را،به این اندازه ، دوست ندارد

وقتی تو عشقمی ، وقتی تو را دارم ، دیگر نیاز به هیچکس ندارم نیاز من تویی و بودنت، چه لذتی دارد بوییدنت ، بوسیدنت چه لذتی دارد وقتی خیره به چشمان توام ، به خدا من فقط مال توام کاش میشد لحظات دور از تو بودن تمام شود، سرنوشت ما به جایی ختم شود که سالهاست آرزوی آن را میکشیم عشق من ، قلب من فقط تو را میتواند دوست داشته باشد ، انگار از آغاز تو در قلب من بوده ای تو مثل نفس در سینه ی من بوده ای هیچگاه کسی به دلم ننشست تا تو آمدی و شدی همان دلم ، با تمام وجودم دوستت دارم گلم از تو دل نمیکنم ، وقتی مثل تو در این دنیا دلی با وفا نیست وقتی به پاکی تو در دنیای اطرافم نیست دیگر نمیگردم وقتی تو را دارم چشمهایم را بر روی همه میبندم تو را میبینم که مال منی ، تو فرشته نجات قلب منی برای من تنها تو ارزش داری ، چون به قلبم ارزش دادی که اینک دوستش داری و من بیشتر نفس میگیرم وقتی میبینم تو اینقدر عاشقانه مرا دوست داریمن بیشتر عاشقت میشوم وقتی مبینم تو مرا برای همیشه میخواهیاحساسم همیشه تکرار میشود ، حرفهایم هر روز تکرار میشود اما این تکرار برای قلبم تازگی دارد حس من به تو بوی عطر عاشقی دارد ، قلبم هیچکس جز تو را به این اندازه ، دوست ندارد.....


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد