عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

تنها سرپناه من

آغوشت ، آخرین سرپناهم ، در لحظه ای که تنها به تو نیاز دارم.آغوشت ، تنها راه آرامش ، در لحظه ای که دلم گرفته و میخواهمت آغوشت ، یک جای گرم ، جایگاهی امن ، تنها برای من در آغوش توام و سرم بر روی سینه هایت تا با شنیدن تپشهای قلبت بشنوم زمزمه ی دوستت دارم هایت رادر آغوش توام و به حسی رسیده ام که با تمام وجودم میفهمم چقدر زندگی با توزیباست و من اینجا را با هیچ چیز عوض نمیکنم ، وقتی تو در کنارمی احساس آرامش میکنم یک احساس پاک ، به دور از هوس ، تنها تو را میخواهم ای همنفس می بوسمت ، تو را در میان خودم میگیرم و در آن لحظه آرزو میکنم لحظه رفتنم از این دنیا ، در آغوش تو بمیرم در نهایت دوست داشتن ، زیباترین حس دنیا ، این لحظه را نگیر از من ای خدا و آنگاه که ستاره ها میدرخشند در آسمان عشقمان.تو هستی در آغوشم و تکرار میشوی هر لحظه برایم تا لحظه طلوعآغوشت ، تنها جایگاه من ، تو هستی تا ابد برای مندر میان گرفته ام تو را ، میخواهمت تا ابد ، این لحظه همیشه در خاطرت بماند


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد