عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

نامه ای برای تو ..........

واژه ها در مغزم رژه میروند و من درنگاه تو خودم را غرق میکنم میان مردمکهایت ماهی ها شنا می کنند وارتباط ما گرمی دستهایی است که درهم گره خورده اند تو نگاه منی و من برای امواج نگاه های تو شعر میخوانم ماه من نگاه تو اسیرپنجه های تردید است ومن صبور و ساکتم درنگاه تو غرق میشوم میدانی که ساعتی بعد ازمن ، فقط خاطره ای برای دستهای خالی تو میماند و من به تو هدیه ای میدهم تا دست آویز همیشه تو باشد تا شاید خاطره مبهم و شاید قشنگ با من بودن با تو همیشه بماند واژه ها درمغزم رژه میروند ومن اینجا تنها میان لحظه هایی که برمن آوار شده اند میان فاصله ها به تو به یاد تو برای نگاه های تو برای بوسه های تو شعر میخوانم ماه من


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد