عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

هدیه ای برای تو

این ساده ترین هدیه من است، هدیه ای غرق درشکوه، هدیه ای از قلب عاشقم برای قلب عاشقت؛ مزین با اشک های شبانه ام و پیچیده در صندوق اسرارهای جاودانمان. هدیه ای که به آسانی به دست نیاورده ام. نه به آسانی آشنایی نگاههایمان و نه به آسانی پیوند دلهایمان؛ این هدیه ای است از قلب عاشقم برای قلب عاشقت. یک سلام دوباره، برای شکفتن شکوفه عشق در قلب زمستانی ات. برای یادآوری سلام ها و پیمان ها و دردهایمان برای توآورده ام این هدیه را این سلام را هدیه ناچیزم فدای قدم های پر از تردیدت؛ بیا، بیا و بپذیر هدیه ناچیز مرا چشم های منتظرم را پاسخی ده اگر پذیرای سلام من باشی این چشم ها تا افق برایت اشک شوق خواهند ریخت حتی اگر برای انتظار قدمهایت موهای سرم رنگ دندان هایم شود.......


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد