عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

عشقمان

خـــدا یا روزی دلــ م دریــا بــود اما حـــالا ...

مهنازم،همکلاسی غم های منـــ چه زود گذشت ترم باهم بودن شاگرد اول عشق تو شدی و من باز هم مشروط چشمــــانت شدم

لمس دستان تو وسوسه شیطان نبود به قداست وجود نازنینت قسم حس قنوت نمـــاز هایم بود



 

 

من به هیچ کس نمی گویم چقدر درد دارم !!! اما... خانمم ... تو که می دانی؟ درمانم باش ...!!!

  اینجا تابستان رو به خزان آرزوهاست دلتنگی ها از روی عادت هاست روحت شاد ای عشق زیر لب فاتحه می خوانم به یادت کاش راهی بود تا سنگ لعدت را کنار زد دلم هوای دلتنگی عشق دارد غروب ها یاد آور آرزوی های دیروز اند آرزوهایی خیالی...چه ساده و بی ریا غرور ها را می شکنند بی توقع اینجا غرور ها معنا ندارد... باور کنیم یا نه اینجا دیگر زمین نیست زندانیست نمناک اینجا آدم و حوا هوای هم را هم ندارند

کــور باش بانــو !نگاه که می کنی ؛ می گویند : نخ داد ...عبوس باش بانــو ! لبخند که میزنی ؛ می گویند : پا داد ...لال باش بانــو ! حرف که می زنی ؛ می گویند : جلوه فروخت... کر باش بانو! از عشقمان که سخن میرانی؛ میگویند: هوس بود ربطه ما.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد