عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

غصه

غصه قابل فراموشی یا تبدیل به غیر نیست . مثل مزه ایست که اگر یکبار رفت لای دندان هایت ‌، دیگر فراموشش نخواهی کرد .صه مثل وقتی نیست که سرت را محکم می‌کوبی گوشه پنجره ‌، مثل وقتی نیست که پاهایت را میگذاری روی شیشه های شکسته ی روی زمین و خون جاری می شود . تمام این ها با یک پماد و قدری دقت خوب میشوند و دیگر تکرار نمی شوند 
اما غصه ‌، غصه ی تنها بودن ‌، غصه ی دیده نشدن ‌، غصه ی فهمیده نشدن ‌، نه خوب می‌شود نه راحتت می‌گذارد ... مثل وقتی که بزرگترین آرزویت اینست که کسی از راه برسد و از ته دل بپرسد : خوبی تو ؟راستی ‌، خوبی تو ؟



 

حالــــم خوب است اما دلم تنگ آن روزهایی شده که در کنارت  میتوانستم از ته دل بخندم

...  میگذارم. یعنی کلی حرف... کلی حرف که نمیدانم باید گفت یا نگفت. اگر باید گفت به که باید گفت. پر از حرف و فکر تلنبار شده که از نیمه های شب شروع و حتا به خوابهایم هم دست درازی می کنند. ... برای من یعنی سر در گمی و گمگشتگی. سه نقطه یعنی تویی که نیستی...نمیدانم اصلن باید باشی یا نه...سه نقطه...کسی که پیش خودش فک میکنه شکل هیشکی نیست .

منم دارم بد میشم چون دلم شکست باید خودت از زندگی آدما بری بیرون قبل از اینکه بیرونت کنند وقتی بد باشی دیگه حداقل پیش دل خودت شرمنده نبستی شرمنده نیستی که چرا بخشیدی چرا مهربونی کردی ولی بد بهت جواب دادن نمیخوام دیگه پیش دلم شرمنده باشم....

دیگر حوصله ای نمانده است .راستی ،مگر حوصله هم جزء آن چیزهایی بود که تو آورده بودی که موقع رفتنت همه اش را بردی ؟ مثل آن مسجد بین راهی تنهایم...هر کس هم که می آید مسافر است می شکند .....هم نمازش را، هم دلم را ...و میرود... پس این دردهایی که قرار بود وقتی بزرگ شدیم یادمان برود کی تمام می شوند ؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد