عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

عشق یا عادت؟

اینکه جدیدا با با عذاب روحی- جسمی که به خودم میدهم دارم زجر می کشم خیلی بده اما دلیلش خیلی بدتره   بعضیا فک می کنن با خیلیام خیلیام فک می کنن با بعضیام قشنگیش اینه که من موندم و تنهایی هام و عاشقانه هامون با خانمم

درود بر عاشقان نه وابستگان!  به تماشا سوگند و به آغاز کلام...

اصل موضوع عشق  در علم امروز و روابط امروزی یه خورده زیر سوال رفته و نمیشه با اون قداست عشق در دوران های گذشته مثل عشق های لیلی و مجنون،شیرین و فرهاد و رومئو ژولیت و ...  مقایسشون کرد، هرچند که این داستان ها هم به اعتقاد من افسانه هایی بیش نیستند اما واقعا" نمیشه به عشق های پاک گذشته ها شک کرد، با پیشرف علوم و تکنولوژی های امروزی دیگه فراقی وجود نداره، به برکت روابط اجتماعی امروزی دیگه هر روز، روز وصاله! و چیزی جز یه عادت و شهوت دوران های نوجوانی و جوانی معمولا" چیزی وجود نداره اما این فرضیه هم گاهی اوغات زیر سوال میره مثلا خیلی پیش اومده که دیدیم یه پسر زیبا و پولدار عاشق یه دختر معمولی میشه و حتی بخاطر نرسیدن به اون دست به خودکشی هم زده؛ پس این عشقه یا عادت و یا دوست داشتن ؟


 

جواب این سوال به نظر من شخصیه و در هر دوره سنی مختلف جوابش متفاوته اگه این سوالو از بزرگترهایی که دوره میانسالی رو طی میکنن بپرسی میگن: " روله جان هنوز گرسنگی نکشیدی تا عاشقی از یادت بره!"

اما جوان ها و نوجوان ها طرفدار پروپاقرص عشق و عاشقی اند و رویا پردازی ها تخیلات زیادی در این باره در سر دارند و به قول معروف همیشه به دنبال "نیمه گم شدشون میگردن" اونایی هم که یکی دوتا شکست عشقی خوردن چپ و راست به هرچی عشق و دختر و پسره عاشق بدوبیراه میگن و تنفر خودشونو از عشق با اس ام اس هایی از نوشته های دکتر شریعتی یا صادق هدایت نشون میدن!

دختر ها خیلی بیشتر از پسرها به عشق اعتقاد دارند اما اگه پسری هم عاشق بشه دیگه میزنه سرش و عاشق شده، امروزه چون ارتباطات خیلی راحت تر از گذشته شده مسئله وابستگی و عادت خیلی بیشتر از عشق بوجود میاد؛ گذشته های خیلی دور عشق ها فقط با نگاه بوجود میومده و خیلی هاش هم با نگاه به پایان میرسیدند و تا ابد جاودانه میموندند بعد ها حتی تا چند سال گذشته هم عشق با نگاه شروع میشد و با نامه بازی و نهایتا" تلفن زدن از باجه تلفن به خونه دختره یا پسره که احتمال جواب دادن طرف 1 در 1000 بود! به پایان میرسید.

اما امروزه با داشتن یه موبایل که هزینش کمتر از 50 هزارتومانه! میشه شبانه روز با طرف مقابل در ارتباط بود و هیچ مشکلی هم پیش نیاد، گذشته ها اگه پسری از دختری خوشش میومد تموم محل اون دخترو به اسم اون پسر میشناختند و هیچکس به دختره چپ نگاه نمیکرد و چه و قتهاهم دست به قمه هم میشدند واسه کسی که به ناموس تو محلشون چپ نگاه کرده امروزه از این مسائل خبری نیست و هر پسری راحت میتونه تا دم خونه دختره دنبالش کنه و جلو همه بچه محل هاش بهش شماره بده! البته من نمیخوام چیزیو با هم مقایسه کنم نه میگم اون خوبه نه این، من فقط میخوام این مسئله روشن شه که عشق وجود داره یا عادت...

ارتباط وقتی که زیاد بشه وابستگی ها هم بیشتر میشه و عشق کمرنگ تر میشه. این یه واقعیته که خیلی ها عکس این قضیه فکر میکنند و عشق رو وصال هر روزه و اس ام اس های پیاپی و زنگ زدن های طولانی مدت میدونند، و این مسئله باعث بوجود آمدن یه وابستگی کاذب و برانگیختگی مداوم حس جنسی طرفین میشه که جدایی رو در نگاه اول غیر ممکن میکنه و طرفین بدون هم خودشونو هیچ میدونند و احساس پوچی میکنند و اغلب بعد از جدایی دست به خودکشی هایی که بیشترشون جنبه تهدید ی داره میزنند، خیلی ها هم که تو سنین پایین حس میکنند عاشق شدند و به هر زور و بدبختی شده با هم ازدواج میکنند بعد از چند وقت که دیکه روابط زناشویی براشون اون حرارت روزای اول ازدواج و نوجوانی رو نداره چون دلیل دیگه ای جز دوست داشتن یا همون عشق معروف! برا تشکیل زندگی نداشتند تازه یادشون میفته که جوانی کنند و اینجاست که حادثه غم انگیز ندیدن اتفاق میفته . مردها زنانی که عصاره وجودشان را در اختیار مردشان قرار داده اند و طبق آیه قرآن سبب آرامش مرد بودنشان نادیده گرفته می شود و در گذر زمان مردها هم دستمایه نسیان می شوند.

به نظر من نه عشق موفقه و نه عادت چون اولا عشق تو زندگی ماشینی معنایی نداره و اگه جوانی و ببینی که بر درختی تکیه کرده میفهمی که وایساده اونجا که دختر دبیرستانی ها تعطیل شن بهشون تیکه بندازه!! و دیگه از اون نعره های شبانه عشاقی که از هجر یار سر بر بیابان نهاده اند خبری نیست، و چیزی که این وسط میمونه قضیه عادته که بعد از مدتی از سر آدم میپره و خیانت جایگزین همه چی میشه...

اینجاست که معنای دوستی خیلی پر رنگ تر و ارزشمندتر میشه و از دو مسئله عشق و عادت سودمندتر و هدف مند تر به چشم میخوره، دوستی هم اسمش آدمو گول نمیزنه هم باعث ایجاد خواسته های بیجا از طرفین نمیشه چون دوستی اسمش با خودشه و عشق کاذب یا همون عادت این وسط هیچکارست و دو طرف میتونند همیشه دوست بمونن و هیچگونه انتظارات بیجایی هم از طرفشون نداشته باشند و دلیلی هم برای انجام خیانت وجود نداره چون طرفین دلیلی برا پنهون کردن چیزی از همدیگه ندارند و خودشونو گول نمیزنند، شرط دوستی موفق هم صداقت و معرفته که دوستی هارو بهم گره میزنه و جاودانشون میکنه...

" چقدر عجیبه شباهت عشق و عادت.....

عادت نمونه تقلبی عشقه...!!! که هرکسی نمیتونه عشق و عادت رو از هم تشخیص بده.... اگه یکی تو زندگیت هست که فکر میکنی عاشقشی تا حالا فکر کردی واقعا تو یا اون عاشق همید یا به هم عادت کردید...؟؟ اگر بعد از مدتی که با هم بودید چند روز بینتون فاصله بیفته و دلت هواشو بکنه.... این دلتنگی از روی عشقه یا عادت...؟؟!!خودتو توجیه نکن که این عشقه... چون بعضی وقتا خیلی عشق و عادت به هم نزدیکه.... عادت رو ترک کردن خیلی سخته ولی عشق رو هرگز نمیشه ترک کرد....به قول آسمون اگه دل کندن آسان بود فرهاد به جای بیستون دل میکند.... ترک عادت رو میشه پنهان کرد ولی عشق رو نه... هزاران جهد کردم که سر این عشق بپوشم             نبود میسرم که بر روی آتش نجوشم

شاید این شباهت عجیب و شوم عادت با عشقه که خیلی ها اسم عشق رو خراب میکنن و به لجن میکشن....اگر فقط با دلت عاشق بودی بدون که خیلی به عادت نزدیکه چون دل کارش عاشق شدنه ولی با عقل که عاشق شدی خیلی عشقش نابه.... چون دیگه عقل و دل با هم نمیجنگن و پشت به پشت هم به کوره عشقت هیزم میریزن.....مهم نیست چتر دلت باز باشه یا بسته ... اگه آسمون دلت همیشه واسش ابری بود قشنگه...عادت کردی نگو عاشقم.... همین...."

مخاطبین عزیزی که مرا متهم به عادت میکنید یقین بدانید معنای آن را در حد این متن درک نموده ام که الان میگویم عاشق مهنازم بوده و هستم و خواهم بود


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد