عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

دلم خیلی برات تنگ شده

عزیزم نمیدونم داری با خودمون و عشقمون چه می کنی؟ از دیروز دیگه خیلی دلم برات تنگ شد؛که فرمودی دلت بیخود کرده جوابی که همیشه برای این مطلب به من میدادی! خانومم الان که دارم این متن رو می نویسم صورتم خیس شده عین همیشه با این تفاوت که سوز این گریه ها بیشتره آخه دلم خیلی خیلی گرفته.آخه چرا اینطوری میگی؟ خانومم من چطوری فراموشت کنم؟ حتی برا یه لحظه هم نمیتونم فراموشت کنم.چطوری دلت میاد بگی برو؟ چطوری با این دلتنگی کنار بیام؟ مهنازم تو چرا نمی فهمی من نمیتونم ازت دل بکنم نمیتونم چطوری بهت بفهمونم؟ جز تو نمیتونم به کسی فکر کنم نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم. چرا نمیفهمی؟یا نمی خوای بفهمی چطوری به خودم بفهمونم که دیگه هیچ وقت نمی خوای ببینمت؟ دلم برات تنگ شده.


 

دلم داره میترکه بیشتر از این داغونم نکن دیگه نمیتونم تحمل کنم.ای خدا به دادم برس یه کاری بکن دیگه طاقت ندارم. خدایا چطوری بهت التماس کنم؟ اگه تو جوابمو ندی از کی بخوام زیبا و مهربانترین معشوق عالم رو؟ کی به جز تو میتونه کمکم کنه تا بی مصلحت اندیشی های نابجا به عشقمون رجوع کنه؟ به غیر از تو از کی میتونم بخوام که عزیزمو بهم برگردونه.خدایا 4 ماهه دارم شب و روزالتماس می کنم روزها با عذاب می گذرونم و شب ها با زجر افطار می کنم. دارم دق می کنم پس چرا کاری نمیکنی؟ مگه منو نمیبینی؟ خدایا تو که از حال و روزم با خبری یه کاری کن. خدایا به دادم برس. کجایی که ببینی من دارم دیوونه میشم؟ کجایی که ببینی دلم خونه؟ کجایی که ببینی ؟کجایی که ببینی دارم می میرم؟کجایی که ببینی بدون تو داغون شدم؟ کجایی که ببینی دارم دق مرگ میشم؟ کاش الان بودی.کاش الان منو می دیدی کاش الان اشکامو می دیدی  کاش الان صدای گریه هامو می شنیدی کاش الان می تونستم  باهات حرف بزنم کاش صداتو می شنیدم دلم برات خیلی تنگ شده این دلتنگی شده جزئی از وجودم.عزیزم چطوری بهت بفهمونم؟من بدون تو می میرم آخه مرگ راحت تر و آسوده تر از زندگی بی تو و زجر الان من هست. اصلا نمیخوام زنده بمونم خدایا بهت التماس کردم امشب یه خواهشی ازت دارم پس جونمو بگیر من نمیخوام زنده بمونم خسته شدم خسته خدایا اگه به تو التماس نکنم پس  حرفامو به کی بگم؟ به غیر تو از کی می تونم خواهش کنم عزیزمو بهم برگردونه خدایا تو که می دونی همه ی زندگیم شده گریه کردن و زجر کشیدن مگه من چیکار کردم که اینطوری عذابم میدی؟ خدایا تو که میدونی من فقط به این امید زندم که یه روزی ببینمش به این امید زندم که یه روز بهم بگه نظرش عوض شده دلم داره میترکه یعنی اون روز تو زندگیم وجود داره؟عزیزم تو رو خدا اذیتم نکن دیگه توانی برام نمونده که بخوام تحمل کنم عزیزم کاش بفهمی هر شب با یاد تو چشمامو میبندم کاش بفهمی هر روز صبح به امید دیدار تو بیدار میشم کاش بفهمی بدون تو نمیتونم زندگی کنم کاش بفهمی بدون تو دیوونه میشم مهنازم دارم دق می کنم هر چی می گذره بیشتر ازم دور میشی مهناز من چیکار کنم؟ چطوری میگی فراموشت کنم؟دلم داره میترکه قلبم داره از جاش در میاد مهناز من دارم میمیرم عزیزم میخوام برا همیشه بگی مال منی همونطور که تو بهترین لحظاتمون می گفتی.دلم برات یه ذره شده دلم داره میترکه مهنازم یه کاری بکن یه حرفی بزن تا کی صبر کنم؟ عزیزم دیگه نمیتونم تو رو خدا .....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد