عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

دوستت می‌دارم

دوستت می‌دارم زیرا که ناگزیرم از دوست داشتننت، دوستت می‌دارم زیرا که جز این نتوانم، دوستت می‌دارم به حکم تقدیرآسمانی، دوستت می‌دارم در مداری جادویی،



 

دوستت می‌دارم چون سرخ‌گلی که بوته‌اش را، دوستت می‌دارم چون خورشید که پرتوش را، دوستت می‌دارم زیرا که تویی نسیم حیاتم، دوستت می‌دارم زیرا که هستی‌ام در گرو دوست داشتن توست.تو که میدانی، من تنها از گوشه چشم تو بال میکشم به آسمان پر راز و آواز دنیا. من ردپای مادینه های غریزه را بر شنهای ساحل تنت پی نخواهم گرفت. من بانوی بی ردپای دریای دل توام و هیچکس نخواهد فهمید که من عبور کرده ام در سایه سار فانوس عشق.ما پاره های گسسته عشقیم و روز پیوستن ما جهان یکپارچه خواهد شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد