عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

تقدیم به تو که بهانه اشک و لبخندمی

نثری زیبا که تار وپود زندگیم را تحت تاثیر خودش قرار داد

متنی که مهنازم(بهانه زندگیم،عشقم،خانمم،همه کسم،...) برایم ارسال کرده بود و به دلیل قطعی مکرر اینترنت، با تاخیر اینجا قرار دادم:

 

هر آنچه که شور بود و مستی و غوغا به پایان رسید

و اینک سهم من از تو سکوت سردی ست خیره به پنجره پشت میز کارم

همانجاکه تمام عاشقانه های جهان را برایت به زبان جاری می ساختم

یادت هست؟

اکنون منظره پشت پنجره سر جایش است

همانقدر بهاری و سبز

اما ...

دیگر کسی آن طرف خط انتظار شنیدن نمی کشد

حالا چه کنم با واژه هایی که روی دستم مانده

یارای تحمل سنگینی احساسشان را ندارم

کاش بودی تا

تازه تازه ، داغ داغ تقدیمشان می کردم

ناراحت نباش

دست هر کسی نمیدهمشان

باور کن دست هیچ کس نمیدهم این واژه ها را

حتی دست او

بدست باد می سپارم تا برایت بیاورد

همانقدر عاشقانه و داغ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد