اصلا هم نگران من نباشی ، باشه؟

سلام مهنازی
دیروز با دوستام بیرون بودم، با دوستای دانشگاه،آخه رحلت امامه و همه اینجان:|
چقدر هممون بزرگ شدیم، چقدر فهمیده شدیم..یکی از بچه ها میگفت من اگه کسی رو که دوسش دارم پیدا کنم توی هر محیطی هم که برم برام فرقی نمیکنه چون اونو پیداش کردم، داشت به اون یکی میگفت که مزدوج شده در دوران تحصیلمون:)، که یه طورایی دلداریش بده، البته خودش هم اعتراف کرد که واقعا از زندگیش راضیه و فلانی زن خوبیه.
خنده داره، تمام ِ مدت داشتم به تو فکر می کردم!!!رفتیم با دوستام بیرون تا یه دیداری تازه کنیم بعد از اینهمه مدت ببینیم که کی به کجا رسیده، اونوخت من به تو فکر می کنم

بعضی ها بهم میگن دیوونه!

 بعضی ها بی تفاوت رد میشن و نه قبولم دارن و نه تشویقم میکنن
بعضی ها هم میگن الکیه، خودتو اذیت نکن اون دیگه رفته!
بعضی ها هم میگن این کارات خودآزاریه، بعضی ها میگن به خاطر طرز زندگی ِ خونوادگیته
بعضی ها هم میگن بزرگ میشی، درست میشه، میفهمی که به یکی احتیاج داری که باید باشه
دل اونا برای من می سوزه و دل من برای اونها، چقدر ساده ان، چقدر نادونن مهنازی جونم، آخه چطور میشه عشقی که داره من رو بزرگ میکنه یهو رهاش کنم یا اینکه اینهمه حضور تو رو نادیده بگیرم و برم پیش ِ یکی که حضور ِ جسمی داره کنارم!!
چقدر نادونن مهنازم، وقتی که تو هستی چطور میشه که من در آغوش ِ یکی دیگه باشم
وقتی فکر میکنم که شاید باید عشقت رو رها کنم و اصلا تنها باشم، دیوونه میشم غمگین میشم اونقدر که دوست دارم خودم رو از همین پنجره ی اتاق پرت کنم پایین!
اصلا نمیشه تو نباشی ، عشق نباشه اونوخت من باشم!
رویای دیروز رو دیدی؟
رویای دیروزمو؟
مرسی که چند شب پیش اومدی به خوابم، خیلی خوش گذشت مهنازی جونم، من که توقعی ندارم ازت که هی بیای به خوابم و خودت رو اذیت کنی اینهمه ، تو خوش باش، به من هم خوش می گذره حتما:)
اصلا هم نگران ِ من نباشی ، باشه؟
مرسی به خاطر ِ رویاهایی که به من میدی ، این رویاهای قشنگی که هر شب توی گوشم زمزمه شون میکنی و باعث میشی لبخند بزنم، به خاطر ِ حضور ِ پررنگت مرسی:)