عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

دستانم شاید !!

دستانم شاید !!
اما ... دلم نمی رود به نوشتن...
این کلمات به هم دوخته شده کجا، احساسات من کجا..!!
ان بار نخوانده مرا بفهم !

 

می گویند :شــاد بنویــس نــوشـته هـایـت درد دارنـد
و مـن یاد ِ مردی می افتم که
با کمانچه اش گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای ِ خیس ... !!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد