عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

من و مهنازم

وقتی حتی به خانمم فکر می کنم تپش قلبم زیاد و هیجان زده می شم.

زمستانی نداشتم وقتی تو هستی خانمم نوید بهار بوده برام

وقتی بهت نگاه می کردم از اعماق وجودم خجالت می کشیدم

هنگامی که کنارم بودی هیچ وقت نتونستم اون چیزی که تو دل و ذهنم بود رو بیان کنم

در مواجهه با مهنازم خجالت می کشیدم و روزی نبود که اول دیدار دست و پام رو گم نکنم

هیچ گاه نتونستم تو چشمان زیبای خانومم مستقیم و طولانی نگاه کنم راستشو بگم به دلم موند

تحمل دیدن یه ذره اشک های خانومم رو نداشته و ندارم

تا زمانی که نفس می کشم هرگز نخواهم توانست چشمانم رو بر احساس عشقم نسبت به مهنازم ببندم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد