عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

چشمانت


کاش میفهمیدم آن برقی که در چشمانت بود که چنان روزی عاشقم کرده بود روزی چنین سوی چشمانم را میبرد و من هنوز هم عاشق آن برق هستم که دیگر در نگاه هیچ موجودی نتوانستم همتای ان را پیدا کنم ولی کاش تنهایم نمیگزاشتی و کاش جوابم را میدادی که تا کی باید منتظر بمانم که بوی عطر تو سوی چشمانم را بمن باز میگرداند.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد