عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

بگذار در حسرت این عشق حسودان بمانند


یک روز میان تلنگر نگاهت

تو را از خودت قرض می گیرم

کنار خودم می نشانم

 

و یک عمر

 با نگاهت درگیر می شوم

یک روز میان این عصرهای خسته

میهمان دلم می شوی

من برایت چای می ریزم

 

و تو لبخندهایت را توی دلم می ریزی

راستی بگو ؟

حال عصرهای دلت خوب است ....!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد