عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

فقط به خاطر تو

به خاطر روی زیبای تو بود که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

به خاطرارزوی دستان پر مهر و گرم تو بود که دست هیچ کس را در هم نفشردم

به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم

به خاطر دل پاک تو بود که پاکی باران را درک نکردم

به خاطر عشق بی ریای تو بود که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

به خاطر صدای دلنشین تو بود که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

و به خاطر خود تو بود فقط به خاطر تو

مخاطب خاص

مــی گویـَند :

مـخـآطب داشتهـ‌ بـآش

بـــرآی عـــآشـقــآنــهــ هـآیـَت ...

امــآنمـیدآنـَنـــد ...

مـخـــآطب تــمــآم عـآشـقـآنه هــآی مـن

تــــــو یــــــــی‌ ... !!!

مهناز خانومم

باز هم دیر رسیدم

عبور می کنم هر روز از کنار اون نیمکت خالی پارک طالقانی.....

طوری که انگار کسی در آخرین نیمکت انتظارم را می کشد!

و به آنجا که می رسم باید وانمود کنم که باز دیر رسیدم و مهنازم نمی تونست بیشتر از این منتظرم بمونه

کجایی سلطان قلبم؟

عهدیه:یه شب یه روز یه ماه یه سال
یه عمره که می گردم تنها
یه کبوتر بی پر و بال
می رم همه جا
یه روز دیدم گم شد جونم
دور افتادم از آشیونه ام
بی خونه موندم و سرگردونم
ویرون به خدا

سلطان قلبم کجایی ؟ کجایی؟

ادامه مطلب ...

من رو تحمل کن این روزها

سلام مهنازی
دیروز دلم برات تنگ شد...:(...تنگ که نه...دوست داشتم با همون مهناز خیالی از نظر بقیه...از نظر دلم، خانمم...حرف بزنم...صداش کردم:|...ترانه ی رضا صادقی با صدای زیاد...از اسپیکر پخش میشد...یه فضای شاعرانه...عاشقانه...برای حضور تو:(
دورم از تو اما با تو لحظه ها رو زنده هستم
بازم از تو پرم از تو واسه تو رویای خسته ام
خوبه دیروز با تو هر روز از تو با خدا می خونم ادامه مطلب ...

گریه نمی کنم

سلام مهنازم...
گله دارم ... شکایت دارم ... اشک دارم ... شک دارم ... شب دارم ... :(((
دلم ... خسته نیست، شکسته نیست، بی پر و باله...
بهش بال می دی؟بالت رو به دل من قرض میدی؟
ادامه مطلب ...

حرف هوا

نمیدانم این روزها حرف هوا چیست؟ یا چرا اینگونه در هم است؟ چه چیزی را میخواهد ثابت کند ..
یا چه چیزی اینقدر کلافه ش کرده است  فقط این را میدانم حالش عجیب شبیه حال من است ..
نمیدانم او هم از اطرافیان آشفته است ..یا اینکه غمی قدیمی هجوم آورده ..
ولی این را میدانم حالش از من بهتر است ...  به بی هوا باریدنش نگاه کن !
میبینی ؟ انگار کسی را نمی بیند  انگار نگاه دیگران برایش اهمیت ندارد
طعنه مردم کلافه ش نمی کند ..  باید اینگونه باشم ..
بی هوا ببارم ..

مهنازم جماعت را ول کُن ..

من را به آنان چه ؟ ! ..

مهناز جانم

مادربزرگم می گفت وقتی مژه ات که بیفتد،آرزویت برآورده می شود....مادربزرگ مرد...با اشک مژه هایم یک به یک افتادند.... اما تو برنگشتی... قطره های باران بر گونه هایم.... اصلا من به درک... خودت خسته نشدی از دیدن تصویر تکراری درد کشیدن من؟!!!


ممنونم ازت که هستی برام!

سلام مهنازی عسیسم!
میگم خوش میگذره؟
خیلی وقت بود نامه های عاشقونه ای که برات می نوشتم رو پاکنویس نکردم...دو تا شو دیشب پاکنویس کردم..خودم داغون شدم از خوندنشون...تو دیگه چی می کشی از دست دیوونه ای مثل من...نه؟
آه مهنازی...
چقدر این روزا بده

میپرسی باز دیگه چی شده؟

ادامه مطلب ...

آرامبخش

سلام بر زیباترین احساسم...
یادت هست؟پیامهای هر روز صبحم را که می نوشتم برایت و هروز با یه اسم میخواندمت و اما الان میگم:دلم قبرستان می خواهد...

اکنون از دلم برایت بگویم...

ادامه مطلب ...