عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

هـر شـب


بله بله رســما بـدون تـو مـن به جـای بعـدی رفـــتم …
مثــه این دیوونه ها تـو خیابـون هـر شـب دارم راه میـرم بـی هدف مــن …


ترس

موقع ای که می خواستمت میترسیدم نگاهت کنم موقع ای که نگاهت کردم میترسیدم باهات حرف بزنم موقع ای که باهات حرف زدم ترسیدم عاشقت شم حالا که عاشقت شدم میترسم از دستت بدم



کار هر روزم برای مهنازم

تاحالاشده… دلت براش به حدی تنگ شه که بی اختیار راه بی افتی و بری جاهایی که باهاش قدم می زدی قدم بزنی … فقط به این امید که شاید ببینیش…

خدایا

خدایا من که دوستش می داشتم.
خدا جونم من فقط اونو می خواستم.
آخه خـــدا خودت شاهد بودی.
تو به دوست داشتنم ناظر بودی.
خدیا دیدی چه طور شکست دلم
حالا باید چه کنم؟ بذارم برم؟
خدایا دوستم نداره و نمیخاد هم صحبت شبهام شه
خدا جون تو که دوستم داری یه کاری کن اشکام پاک شه.

منتظر لحظه ای هستم که

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر بر شانه هایت بگذارم....

از عشق تو.....

از داشتن تو...

اشک شوق بریزم

منتظر لحظه ای مقدس که تو را در آغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم وعشقم را به تو هدیه دهم

اری من تورا دوست دارم

وعاشقانه تو را می ستایم

 

 

زیباست

چه زیباست وقتی میفهمم ..

 کسی زیر این گنبد کبود ..

 انتظارم را میکشد ..

 چه شیرین است ..

 طعم چند کلمه که میگویی ..

 کجایی ..؟



دلم


یه موقع هایی بود که وقتی کار بدی میکردم کلی
ازم دلخور میشدی بعد وقتی میدیدی ازاشتباهم پشیمونم
با ی اخم میومد میگفتی دفعه آخرت باشه ها!بعدبغلم میکردی….
آخ که چقدر دلم برای اون روزا تنگ شده….


ﺍﯾﺮﺍﻥ

ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ !
ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻫﺎﯾﺶ ﺟﻮﺭﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ , ﺑﺎﺳﻦ ,
ﭘﺎﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﯾﯽ !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﺪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺗﻨﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺭﻧﮓ ﺷﻮﺭﺕ ﻭ ﺳﻮﺗﯿﻨﺖ ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ !
ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﺳﻼﻣﯽ !!
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻣﺘﺮﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ
ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﻤﺎﻟﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﻮﻧﺪ !
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﭘﺎﻫﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﺸﺪ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻂ ﻋﺎﺑﺮ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﻋﺮﺽ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ
ﺭﺍ ﻃﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻠﮑﺴﯿﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﻨﺖ ﺗﺮﻣﺰ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ...
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺮﺍﯾﺖ
ﺗﯿﮏ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ 20 ﺭﺍ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﺍﻫﻞ ﺷﯿﻄﻨﺖ
ﺑﺎﺷﯽ ...
ﺣﺮﻑ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﻟﯽ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ
ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺸﺶ ﺍﯾﻦ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ , ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺳﮑﻪ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯽ



درد

درد داره وقتی میره و همه میگن:دوستت نداشت

و

تو نمیتونی ثابت کنی که هرشب با عاشقانه هاش خوابت میکرد..


سرانجام


سرانجام یک عشق نافرجام
یکــی بــــــــــــــــــــــــــــود و یکـــی . . . . . . نابـــــــــــود…!