عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

مرد،باس


مرد باس موقع آشپزی خانومش به کتلت ها ناخونک بزنه بگه به به چه خوشمزه است تا زنش ذوق مرگ بشه

البته خدایی کتلت مهنازم که تو دنیا ی دونه اس

 

ادامه مطلب ...

حقوق مردان

مهنازم،ی وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند « مردان» خاص نمیشود. مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین مردهایی که وقتی میخواهند به خانمی حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مرد هایی که کسی را دوست داشتند ولی رفتند

ادامه مطلب ...

چشمان منتظرم...

نه چشمانم را میبندم و نه گوش هایم را میگیرم...

میخواهم و ببینم و بشنوم تمام لحظه های نبودنت را،تمام امید آمدنت را...

مهنازم ،من اینجا،چشمانم را به راه آمدنت دوخته ام

ادامه مطلب ...

پیامک هایی برای مهنازم

ﺑـــﻪ ﺯِﻧــــﺪﮔـــﯿـــﻢ ﭘــــﻮﺯ ﺧـــــﻨـــﺪ ﻧـــﺰﻧﻴﺪ؛
ﺭﻭﺯﯼ ﮐــﺴـــﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺷــﺘـــﻢ
ﮐــﻪ ﺑـــﺎ ﺗـَـﻤــﺎﻡِ ﻭﺟــﻮﺩ ﺻِــﺪﺍﯾــﻢ ﻣــﯿــﮑــﺮﺩ ..
" ﻋـــﺸــــﻘﻢ "
ادامه مطلب ...

بذار اسمم روی اسم تو بمونه

از اون وقت که تورو دیده ام،تو نیستی بی تو من ماتم

کنارت خوب و خوشبختم تو ، تو خانومی تو ، چه جذابی تو خود ماهی که داری می تابی

بذار اسمم روی اسم تو بمونه،نذار این جدایی دستمو بخونه

ادامه مطلب ...

مهنازم فقط میخواهم دوستم داشته باشی همین...

از تو نمیخواهم جلوی همه بگویی دوستم داری،

نمیخواهم با من در خیابان قدم بزنی و به حرف هایم گوش دهی،

نه، نمیخواهم تاریخ تولدم را بدانی و وقتی آن روز رسید برایم هدیه مورد علاقه ام را بخری و یا حتی یک تبریک ساده بگویی،


  ادامه مطلب ...

گیلان سرزمین امیدم

رشتیها جزء اولین ایرانیها بودن که به دختراشون اجازه رفتن به مدرسه و تحصیل دادن.. اولین داروخانه شبانه روزی ایران(داروخانه کارون) و اولین خانه سالمندان و معلولین ایران توسط دکتر آرسن در رشت احداث شد.

اولین بانک ایران (بانک سپه) در رشت تاسیس شد... اولین بازیگر تئاترِ زنِ ایران (مرحوم فرخ لقا هوشمند) و همچنین مرحوم حمیده خیرآبادی معروف به نادره و ملقب به مادر سینمای ایران رشتی بود.. رشت اولین شهر برای صادرات و واردات با اروپا بود. اولین کتابخانه ی ملی ایران, کتابخانه ملی رشت بود. رشت تنها شهر در دنیاست که باران هایی بصورت خاکی در آن میبارد و معروف به خاک باران است..

معروفترین پروفسورها و مغزهای ایرانی در دنیا (پروفسور رضا, پروفسور سمیعی, مرحوم پروفسور اکبرزاده , مرحوم دکتر بهزاد پدر زیست شناسی ایران, دکتر محمدرضا عطرچیان عضو AFFILATE مهندسین سیویل آمریکا (ASCE) عضو سازمان بین المللی کارشناسان ORDINEX که مرکز آن در کشور سوئیس میباشد) و... رشتی هستند. این ها لاف نیست! بلکه عظمت یک شهر با پیشینه ی تاریخی, علمی و فرهنگیِ غنیست..

یه روز یه رشتیه در مخالفت با نفوذ بیگانگان در کشورمون قیام مسلحانه می کنه ولی  هرگز حاضرنمیشه با سرباز ایرانی بجنگه  اون رشتی وطن دوست و با غیرت رو با نام میرزا کوچک خان جنگلی میشناسیم.

یه روز یه رشتیه با گویش کاملا رشتی که زمانی رییس دانشگاه ملی ایران ( بهشتی ) بود ، پایه گذار دانشگاه صنعتی آریامهر ( شریف ) میشه ولی عشقی عجیب به تربیت فرزندان ایران دلیل همیشگی اون برای حضورش در دبیرستان البرز بود  اون رشتیه نخستین دکترای ریاضی ایران یعنی دکتر محمدعلی مجتهدی بوده .

و خانمم که تا زنده ام امید و شادی بخش تمام لحظاتمه

دوست دارم مهنازم


تابستان پایان دوره راهنمایی

مدرسه که تموم شد منتظر کارنامه بودیم البته نه منی که نیازی به استرس نداشتم آخه همیشه می موندم تا امتحانم تصحیح بشه بعد می رفتم خونه

با معدل 19.6 فارغ التحصیل شدم.

آموزش و پرورش برای معدلین برتر شهرستان کاس های فوق العاده گذاشته بود که 2روز در هفته و ریاضی و زبان دبیرستان تدریس می شد تا با پیش زمینه بریم دبیرستان

چند روز می رفتیم و هر بار به یه بهانه تعطیل می شد و از اونجایی که کسی جز من زبون نداشت و اصلا برا کسی مهم نبود رفتم و باید جواب قانع کننده می گرفتم گفتند حاج فتاح نیامده پیش خودم می گفتم حتما کسیه که به خاطرش 2 هفته اس الکی تعطیلیم.

ادامه مطلب ...

خاطرات دوره راهنمایی تا شروع دبیرستان


  خیلی از خاطرات اون دوران واقعا افتضاحه که به دلیل ترس از فیلتر شدن نمی تونم بنویسم اما سر بسته به بعضیاشون اشاره می کنم.

جالبیش اونجا بود که به علت تغییرات مدیریتی آموزش و پرورش،مکان تحصیل تمام مقاطع تحصیلی قبل دانشگاهم یه جا شد.

محیط مدرسه که برام آشنا بود تنها یه پله رفته بودیم بالاتر. برنامه مدرسه،کار،... سر جاش بود.

 

ادامه مطلب ...

من و مهناز خانمم

شعر نیست نثر نیست آهنگ نیست چیزایی هست که با گوشت و پوستم بهش ایمان دارم

مهنازم

به خدا چشم هایم را نمیخواهم،اگردیدنت نباشد
دست هایم را نمیخواهم،اگردرآغوش گرفتنت نباشد
لب هایم را نمیخواهم،اگربوسیدنت نباشد
پاهایم رانمیخواهم،اگرآمدن بسویت نباشد
گوش هایم رانمیخواهم،اگرشنیدن طنین صدایت نباشد
جهان را نمیخواهم،اگرحضورت نباشد