یه زمان هایی هست که مثل ساعت "سه" صبح میمونه!

از خواب بیدار شدم. ساعت "سه" صبح بود، خواستم باز بخوابم. ولی هر کاری کردم خوابم نبرد.

چراغو روشن کردم و نشستم روی تخت.

به دور برم نگاه کردم، به کتاب خونه و به فیلمای کنار میز.

نمیشد با کسی حرف بزنی یا پیامی برای کسی بفرستی. سرمو چرخوندم و خوب به دور و برم نگاه کردم. ولی وقت مناسبی برای هیچ کاری نبود.

یه زمان هایی هست که مثل ساعت "سه" صبح میمونه! هر کاری میکنی تنهایی،

و بدتر اینکه "تنهاییتو"... نمیتونی با هیچ چیزی پر کنی.

بعضی از آدمها پر از مفهوم هستند پر از حس های خوبند پر از حرفهای نگفته اند چه هستند، هستند و چه نیستند، هستند. یادشان، خاطرشان،حس های خوبشان

آدمها بعضی هایشان سکوتشان هم پر از حرف هست پر از مرهم به هر زخم است !