این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سرنوشت!این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت
این عشق! به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین؟ سهم من و تو جدایی است یا برابر است با
تولد زندگی مان؟چه زیباست لحظه ای که من به سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به آرزوی
خود! چه زیباست لحظه ای که سرنوشت با دسته گلی سرخ به استقبال ما
خواهد آمد !چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز
است لحظه خداحافظی ما! این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ...و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می
شود! آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم؟ سرانجام این داستان به کجا ختم
خواهد شد؟ ای سرنوشت
تودیگر سر به سر این دل بی طاقت ما نگذار و بگذار بعد از این همه غم و غصه و اینهمه انتظار به آنچه که میخواهیم
برسیم و عاقبت همدیگر را در آغوش خود بفشاریم! این سوی زندگی دو چشم خیس است و یک دنیا آرزو در دل ،آن سوی
زندگی یک سرنوشت است و یک عالم بی خیالی! ما را رها کن از این انتظار تلخ ای سرنوشت! این داستان عاشقی مان را میتوان در قصه ها نوشت ...داستانی برای عاشقان ، برای انان که میخواهند عشق را تجربه کنند... و بدانند
یک عاشق چرا مجنون است و یک معشوق را گریان است! آری سرنوشت آنها همین است
!!!
غم و غصه در لحظه
های عاشقی و آخر سر یا خوشحالی یا گریه و زاری!
|