تکرار: بی تفاوتی

سردرد های متوالی و قطع نشدنی این روزهایم، این خیال را در ذهنم متبلور ساخته که غده ای در سرم در حال رشد است اینقدر که جا را برای هر چیز دیگری تنگ کرده و همین روزهاست چشمانم از حدقه بیرون بزنند، شاید این خیال هم ی توهم باشد شبیه توهم حضور کسی در خانه که صدایش هر صبح بیدارم می کند و وادارم به جستجوی اطرافم می کند، شاید هم واقعیت باشد. قصد اعتنایش را ندارم، دانستن یا نداستن اینکه در سرم غده ای در حال رشد است که عمرم را کوتاه تر می کند هیچ تغییری در زندگی ام حاصل نمی کند. شاید برای اطرافیانم مهم باشد اما برای من نیست. بلاخره که زمانی پایان می پذیرد چه تفاوتی دارد که اکنون باشد، فردا یا فرداهای دیگر ...