ای عزیز جان من، من برای مرگ خود یک بهانه میخواهم … یک بهانه پوچ عاشقانه میخواهم. از غمی که میدانی با تو بودنم مرگ است و بی تو بودنم هرگز؛ گر بهانه این باشد، من بهانه میگیرم. عاشقانه میمیرم. هنوز هم عاشقانه هایم را عاشقانه برای تو مینویسم.. هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف میزنم.. هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است.. این روزها دیگر پشت پنجره مینشینم و به استقبال باران میروم. میدانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است.. میدانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است، کسی که جز تو نیست باز میگردد.. میدانم تمام میشود و ما رها میشویم؛ پس بگذار بخوانم: اولین عشق من و آخرین عشق من تویی نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..
فرشاد حسامی - پاییز بدون تو
|