عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

منتظر تابستان بودم

منتظر تابستان بودم

باطعم گیلاس و‌زردآلو

با بوی آفتاب و آرامش و کرختی ظهرهایش

اما مثل همیشه بی موقع امده ای

و همه حساب و کتاب هایم را بهم ریختی

 

یکی میگفت آمدنت طعم گس خرمالوهای پاییز را دارد و

دلهره تجدیدی های تابستان را!

اما باور کن که من :

این تابستان همچون بعد از رمضان سال گذشته با همه سردی و غیرفعال کردن فضای مجازیت فراموشت نکردم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد