عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

گُنه از کیست ؟

عاشقم،اهل همین کوچه ی بن بست کناری که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی

تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟ من کجا ؟  عشق کجا ؟ طاقتِ آغاز کجا ؟

تو به لبخند و نگاهیمنِ دلداده به آهی بنشستیم، تو در قلب و منِ خسته به چاهی

گُنه از کیست ؟ از آن پنجره ی باز ؟ از آن لحظه ی آغاز ؟از آن چشمِ گنه کار ؟ از آن لحظه ی دیدار ؟

کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب ،  تو را تنگ در آغوش بگیرم...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد