عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

تنها خواسته من از تو برای زندگی

عهد بسته ام از همان روز اول قبل از اولین تماست
در آن صبح فراوش ناشدنی برای من،تا چشمانت را دیدم دلم لرزید!تا تو را دیدم دیگر چشمهایم جز تو کسی را ندید!پرنده ی تنهایی از قفس دلم پرید...قلبم صدای تپشهای قلبت را شنید ، سرنوشت لبخندی زد و گفت شما عاشقید!قلبم دوباره به لرزه افتاد ، قناری عشق ، ترانه عاشقی را سر داد...شعرهایم بوی تو را میداد ، با همه خستگی سفر باز خسته نمیشدم از دیدارت....با این قلب و دلت عهدی بستم به نام عشقت!چشمهایم خیره به چشمت ، دستم درون دستت ، به خدا همیشه وفادار میمانم به عشقت!این خزان با تو بهاری شده ، دلم برایت تنگ شده ، در کنار تو بودن تنها آرزویم شده ، نامت ورد زبانم شده ، عشق تو بهانه ای برای بودنم شده ، رفتنت کابوس هر شبم شده !خلاصه اینکه اگر باشی ، من زنده ام ، اگر نباشی به خدا میمیرم!قلبم میشنود صدای تپشهای قلبت را ، قلبم زنده است ، با همین صدا ، با همین نوای آشنا....با قلبت عهد بستم که همیشه عاشقت بمانم ، هیچگاه جز نام تو ، اسم کسی دیگر را بر زبان نیاورم ، تو آخرین عشق منی یعنی یا تو یا هیچ کس دیگه یعنی یا تو یا مرگ در جوانی، عهد بسته ام هیچگاه بهانه نیاورم حتی اگر مثل همه روزهای زندگی طرد شوم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد