عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

اربعین حسینی تسلیت باد


التماس دعا برای وصال و خوشبختی همه عاشقای حقیقی و سلامتیشون

هر جا که می روی اگر دوستم میداری مرا با خود ببر…..

هر جا که می روی مرا نیز با خود ببر….
نگذار که در سکوت تلخ زندگی تنها بمانم ، نگذار که در خلوت تاریک زندگی در گوشه ای بنشینم و به نوای غمگین چشمانم گوش کنم
هر جا که می روی اگر دوستم میداری مرا با خود ببر…..
به سفر می روی مرا همسفر خودت بدان ، به رویاها می روی مرا نیز رویای خودت بدان
نگذار که احساس کنم یک عاشق تنهایم….
عاشقی که آرزوی یک لحظه را دارد که در کنار یارش و آن کسی که دوستش دارد باشد!
نگذار که همسفر من تنهایی ها باشند و همزبان من سکوت تلخ زندگی!
هر جا که می روی این دل بی طاقتم را که مجنون تو هست تنها نگذار!
دلی که همیشه و همیشه برای تو بوده و هست و خواهد بود ، یک دل وفادار ، عاشق و یکرنگ!
به من نگو که قلبم همیشه در کنارت هست و هیچگاه احساس دوری از مرا نمیکنی، اینها همه یک قصه است ! من حقیقت را میخواهم ، و حقیقت زندگی تویی ، وجود پر مهر تو و آن آغوش مهربان تو هست
هر جا که می روی ، مرا نیز با خود ببر ، مرا تنها نگذار و مرا روانه دشت تنهایی ها نکن!


وجود نازنینت

تو که نباشی غریبه ام هم با خودم هم با دلم ، با شهر خودم هم غریبه ام .
تو که نباشی تنهایی مثل یک سایه با من است ،و
  درد دل مرا بیشتر می کند.
تو که نباشی غریبه ای در غربتم غربتی در دل دنیا
.
تو که نباشی دلم گرفته است ، قایقم به گل نشسته است ، چشمانم سرخ و از دنیا سیر شده است حتی از اشک ریختن
 .
تو که نباشی احساس بی تو بودن در من بیشتر از همیشه است
 .
وقتی نیستی خانه برایم زندان است ، آسمان برایم
  تیره وتار است ، گلهای با غچه برایم بی جان است .وقتی بیایی فصلها برایم بی خزانند ، گلها و باغچه ها برایم باغ جانند ، اسمت برایم تکیه گاه است.




پی نوشت: دکتر با دیدن آزمایشات و سی تی اسکن سرم بهم گفت که شوک عصبی داشتی اما زیاد توضیح نداد نمی دونم چرا و گفت باید هر ماه برم پیشش و برام این داروها رو نوشت Lگاپتوپریل 25، اتورواستاتین 20، سیتالوپرام 20،ریسپریدون 1 میلیگرمی،آ س آ،جینکوگل،دونپزیل 10)

هیچگاه پریشان نباش ، این راه ما پایانی دارد ، و پایان راه به هم رسیدن ماست …

آفرین به تو ای بهترین عشق روزگار ، آفرین به تو ای فرشته قلب من!
آفرین به تو ، تو توانستی بمانی ، بسازی و قلب مرا در قلبت نگه داری عزیزم
به چنین عشقی مانند تو افتخار میکنم و افتخار میکنم به خودم که این چنین معشوقی مانند تو را دارم
 …
مدتی است که
  از لحظه های عاشقی مان گذشته است و ما تمام سختی ها و حادثه ها را گذراندیم ، اینک راهی نه چندان دور در پیش داریم ، بیا بهتر و عاشقتر از همیشه ادامه دهیم این راه را!
آفرین به تو که توانستی از همه مشکلات بگذری تا بتوانی دستانم را در دست بگیری
هیچگاه پریشان نباش ، این راه ما پایانی دارد ، و پایان راه به هم رسیدن ماست
 …
بیا و زمان سختی ها و مشکلات به پایان راه بیندیشیم تا برایمان همه سختی ها و مشکلات آسان شود
!
آفرین به تو ای عشق من ، تو افتخار این قلب پر از درد منی
 …
تو الگوی تمام عاشقانی و سرچشمه محبت و عشق هستی
 ….
آفرین به تو که لایق این قلب منی و حافظ این احساس من
!
آفرین به تو که رنگ جدایی را از صحنه عاشقی مان محوکردی و در این راه پر فراز زندگی بهترین همسفر برای من بودی و هیچگاه در این سفر دشوار از من دور نشدی
آفرین به تو که به همگان ثابت کردی که عاشقی ، ثابت کردی که دیوانه این قلب شکسته و پر از غم منی
!
آفرین به تو که در میان
  این همه عاشقان بهترینی و در میان تمام ستاره های آسمان ستاره درخشان این  قلب تاریک  منی!
آفرین به این قلب مهربانت و آفرین به این اراده و اطمینانت
!
نمره مشق عشق تو 20 است
  ، تو بهترین معلم عشق در این دنیایی عزیزم
آفرین به تو که هیچکس به زیبایی تو برایم نیست و هیچکس به جز لایق این قلب پر از عشق من نیست
 !
آفرین به تو و این عشق بی پایان تو ، مرحبا به این احساس زیبای تو عزیزم
.


نگران منی



پی نوشت:

خانمم من همیشه 100% خودم رو به تو نشون دادم چون به تو ایمان داشته و دارم. دوستت دارم حرف بسیار ساده ایه هم گفتنش هم شنیدنش اما فهمش ساده ترین دشوار دنیاست .پس وقتی میگم دوستت دارم هم خوب درکش کردم و هم خوب فهمیدمش . و یقین دارم تو هم مثل من 100% منو دوس داری. مثل من دوس داشتن رو درک کردی. پس تا همیشه به تو امید دارم.عزیزم قسم میخورم جز تو کسی را نه دوست دارم و نه برام مهمه و برای گذر زمان و تحمل سختی های این روزهام سراغ هوس های زودگذر زندگی نه رفته ام و نخواهم رفت. شنیدن خبر سلامتیت هر روز بهترین دلیل برای نفس کشیدن این عاشق دیوونه اس چون براش نفس بوده و هستی نه هوس

بدجور دلم هوای تو را کرده است

گر می بینی که زنده ام ، نفس می کشم ، تنها به خاطر وجود تو است
اگر می بینی شادم ، خندانم ، با وجود اینکه اینهمه غصه در دل دارد ، تنها به امید بودن تو است
….
اگر می بینی آرامم ، بی تابم ، سر به زیر ، ساکت و گوشه گیر ، فقط به خاطر عشقی است که از سوی تو در دلم نشسته است
….
اگر دیدی گریانم ، خسته ام ، شکسته ام ، پریشانم ، بدان که بدجور دلم هوای تو را کرده است و دلم دیگر طاقت دوری تو را ندارد
!
اگر دیدی نیستم ، نه صدایی و نه خبری از من نیست بدان که از عشق تو مرده ام ، آری از عشق تو مرده ام عزیزم
….


پی نوشت:

مرسی خانم بابت دیروز. دوستت دارم؛ دیروز خیلی حالم بد بود مجبور شدم برم دکتر؛ سردردهای میگرنی و فراموشی های مکرر و افسردگی بی سابقه من رو به مطب دکتر کشوند. ی سری آزمایش برا امروز نوشت که احتمالا عصر برم آزمایشگاه و بعدش هم شب برم پیش دکتر. واقعا برام خیلی غیر قابل تحمل شده بود و تو این اثنی سرماخوردگی هم شده بار روی بار


یک عمر گریه و زاری کردی حالا بیا و شادی کن

یک عمر تشنه بودی حالا بیا  واز چشمه عشق جرعه ای آب بنوش.
یک عمردر جاده زندگی تنها بودی حالا بیا و با عشق همسفر شو
.
یک عمر غصه در دلت جوانه زده بود حالا بیا و دانه مهر و محبت عشق را در دلت بکار تا گل محبت و عشق در دلت بروید
.
یک عمر ناامید بودی از زندگی ، و اینک بیا و راه امید به زندگی را با همسفرت بپیما.یک عمر درد و رنج کشیدی و اینک بیا با عشقت شاد باش و بهترین لحظه هارا سپری کن تا درد و رنجهای گذشته ات از یادت فراموش شود
.
یک عمر گریه و زاری کردی حالا بیا و شادی کن
.
یک عمر لحظه های بی عاطفه
  و بی خاطره را پشت سر گذاشتی حالا بیا و بهترین و پر خاطره ترین لحظه های زندگی ات را ادامه بده.
یک عمر غصه ودرد و تنهایی ، یک عمر عاشقی و محبت و خوشحالی
.
با آمدن عشق زندگی برایت پر از خاطره خواهد شد پر از عاطفه خواهد شد
.
با آمدن عشق، طلوع زندگی ات دیگر تیره و تار نیست رنگ دیگری است رنگ زندگی است.پس بیا و از این لحظه های عاشقی بهره ببر
.
بیا عاشق باش تا دیگر گذشته تلخت را فراموش کنی
.
بیا تا دنیا به شمارش معکوس خود نرسیده با عشق باش و این چند صباحی که از عمرت باقی مانده با عشق باش ، باعشق صفا کن
.
به عشقت پایبند باش و تا پایان راه با عشقت باش
.
عشقت را از ته قلب دوست داشته باش و درهای قلبت را برروی هر عشقی باز نکن!بیا با عشق باش و لحظه ای هم از آن دور نشو
.


شب عجیبی بود ، شبی که در نگاه آن آغاز یک عشق بود، آغاز یک زندگی دوباره …

شب عجیبی بود ، شبی که در نگاه آن آغاز یک عشق بود، آغاز یک زندگی دوباره …
دو عاشق حالا که در این نیمه شب عاشق هم شده بودند به آرامی و آرامش قبل از طوفان عشق ، با هم درد و دل می کردند. صدای نفسهای هر دویشان می لرزید، انگار ترسی در دلشان نهفته بود ، عاشق اشک از چشمانش سرازیر شد ، معشوق دلش ناراضی شد. معشوق هم صدایش می لرزید ، مثل عاشق! کم کم داشت از نیمه های شب می گذشت
 عاشق حال و هوای دیگری داشت ، حال و هوای عشقی دیگر!
عاشق می ترسید 
می ترسید ازاینکه عشق دوباره اش مثل عشق قبلی پایانش جدائی باشد!.. هر دو عاشق منتظر طلوع و سحرگاه عشق بودند! منتظر طلوع دوباره عشق در آسمان بودند.! چه زیباست لحظه طلوع خورشید فردا!….
طلوع خورشید با رنگی دیگر! خورشید حالا که از پشت دو کوه بیرون آمده و بیدار شده دو عاشق می بیند که می خواهند تا آخر راه پر فراز و نشیب زندگی شان باهم باشند
. خورشید حالا زبیباست ، خورشید اینک نگاهش درخشان است!
این شب زیبا هم پر از خاطره های زیبا شد
 خاطره عاشقی ، خاطره ای از یک نیمه شب پر از عشق! نیمه شبی که درسته که رنگ آسمانش سیاه بود اما سحرگاهش رنگ زیبا و پر از عشق بود حضور ستاره ها در نیمه شب عشق محفل دو عاشق را نورانی و درخشان کرده بود این ستاره هایی که اینک درآسمان برای دو عاشق می درخشیدند در شبهای تنهایی و دلتنگی این دوعاشق به جای ستاره ها شمعی می سوخت و می ریخت و نور می داد! عاشقی در یک سو و معشوقی در سویی دیگر از دیارشان!
نیمه شب سرد با دردودلهای عاشقانه این دوعاشق گرم گرم شده بود
!………


و این است داستان دیگری ازعشق…

آرام بیا در آغوشم ، بگذار احساس کنم که تو در کنارمی
لبت را بر روی لب من بگذار ، می خواهم طعمش را حس کنم

بگذار دستهایم را درون موهایت کنم و تو را نوازش کنم

سرت را بر روی پاهایم بگذار و بگذار تو را نوازش کنم

بدنت را برایم آماده کن میخواهم کمی تو را و خودم را آرام کنم از این خستگی زندگی
 بگذار کمی در آن بدن نرم و گرمت بخوابم  پاهایت را باز کن و بگذار پاهایم را در بین پاهای نرمت بگذارم بگذار احساس خوشی و آرامش در وجودت بیاورم بگذار دستهای سردم را در بین  سینه گرمت بگذارم تا دستهایم نیز گرم شود بگذار کمی حال و هوای عاشقی به سراغمان بیاید …
می خواهم با تمام وجودم تو را در بین خودم بگیرم و تمام بدنت را با دستهایم لمس کنم. بگذار احساس کنم تو خیلی به من نزدیکی ای عشق من
!
می خواهم بر تمام بدنت بوسه بزنم که بگویم من تمام وجودت را دوست دارم

سینه نرمت را
  با دستهایم نوازش میکنم ، بر لبانت بوسه میزنم ، پاهایم را در بین پاهای تو قرار میدهم و با احساس آرامش عشق می خوابم تا خواب فرداهای با هم بودنمان را ببینم و این است داستان  دیگری  ازعشق
آرام بــخواب
بـــخواب  ای عشـــق من…  بــخواب عــــزیزم…  بــــخواب….


آری لحظه دیدار نزدیک است…

از راه دور تو را میپرستم ای قبله امید من…. از راه دور به تو عشق می ورزم تا دیگر این فاصله  را احساس نکنی عزیزم. از راه دور درد دل هایم را به تو میگویم ، و تو را در آغوش محبت های خودم میفشارم…. آری از همین راه دور نیز میتوان دست در دستانم هم گذاشت و در کنار هم قدم زد .. به خواب عاشقی میروم تا این رویا برایم زنده شود عزیزم…. از همین راه دور تو را می بوسم و میگویم که خیلی دوستت دارم عزیزم قاب عکست همیشه روبروی من است و جای بوسه هایم بر روی قاب نمایان است…. از همین راه دور به یاد تو خواهم بود ، در همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم ، خاطره هایمان را همیشه در ذهنم مرور میکنم و هیچگاه نمیگذارم خاطره های لحظه دیدارمان از ذهنم دور شود…. این فاصله ها را با محبت و عشقم از بین می برم و کاری میکنم همیشه احساس کنی در کنار منی ! یک راه دور ، یک دنیا عشق ، محبت و پاکی…. این راه دور قلبهایمان را در همه لحظه ها در کنار هم نگه داشته است چون همیشه به یاد همیم و همیشه به انتظار آن هستیم که لحظه دیدارمان دوباره فرا رسد …. ثانیه ها را لحظه به لحظه می شماریم و شب و روز را با یاد هم و عشق به هم سپری میکنیم….. آری لحظه دیدار نزدیک است یک خواب عاشقانه ، خواب با هم بودنمان ، خواب دست گذاشتن در دستان هم ، خواب نگاه به چشمان هم ، یک طلوع دیگر و یک روز پر از خاطره ، روزی که لحظه به لحظه آن به یاد همیم . و این است یک فاصله عاشقانهمیگذرد لحظه های پر از عشق و فرا خواهد رسید حقیقت شیرین لحظه دیدارمان….از همین راه دور نیز میتوان عاشق بود ، و از همین راه دور نیز میتوان همدیگر را همیشه در کنار هم حس کرد نازنینم .. پس آرام زندگی کن و بیشتر از همیشه عاشق باش چون این راه دور خیلی مقدس است و پایان راه ، شیرین تر از گذشته است….



خدایا من گناهی نکرده بودم که اینک قلبی شکسته در سینه دارم

خدایا من گناهی نکرده بودم که اینک قلبی شکسته در سینه دارم گناه من چه بود که بازیچه دست این و آن بودم هر که آمد بر روی قلبم پا گذشت و رفت و حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد! خدایا مگر تمام این سالهای عمرم با احساس کسی بازی کرده ام؟ خدایا چرا در این روزها باید در حسرت عشق و محبت باشیم ، عشقی که تو در وجود همه قرار دادی و احساسی که همه بتوانند عاشق شوند !خدایا مگر تا حد توانم با تو نبوده ام؟ خدایا جز این بوده که تنها از تو خواستم زندگی سراسر عشق و بی هوس نصیبم کنی؟ مگر برای این خواسته پا بر همه امیال بلوغ و ... خود نگذاشتم؟ خدایا نمیدانم میدانی در این زمانه همه با احساس عشقی که به آنها دادی قلبها را میشکنند. خدایا نمیدانم میدانی که عشقی که تو آفریدی دیگر آن زیبایی و وفاداری را ندارد؟ خدایا نگاهی کن به عاشقان واقعی ، ببین حال آن ها را ، بگو که چه بر سر عشق آمده ؟ میخواهی فریاد بزنم تا بشنوی صدای مرا ؟ میخواهی با صدای بلند گریه کنم تا بشنوی درد این دل تنهای مرا؟ خدایا مگر عاشقان چه گناهی کرده اند که همیشه باید متهم ردیف اول باشند ، چرا باید عاشقان محکوم به حبس ابد باشند؟ خدایا میشنوی حرفهای مرا ، درک میکنی احساسات این قلب زخم خورده مرا ؟ چرا سکوت ؟ چگونه باید بشنوم پاسخت را در جواب این دل صبور؟ خدیا اگر بخواهم از حال و روز خویش بگویم ، باید در انتظار باران اشکهایت باشم ، تا بدانی عشقی که آفریده ای و احساساتش به چه روزی افتاده ، مثل این است که برگ سبزی از شاخه اش بر روی زمین افتاده و همه بر روی آن پا میگذارند و یک برگ خشکیده همچنان بر روی شاخه اش مانده خدایا در این چند صباح باقی مانده از این زندگی بی محبت و پوچ ،هوای عاشقان را داشته باش


تقدیم به  خانم زیبا و مهربانم