عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم
عشقم مهناز

عشقم مهناز

دلم از شنیدن نام خزان می لرزد****زیرا که من زاده تابستانم

"چرا برای داشتنت باید التماس کنم چرا؟"

عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم. و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم. با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی. اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام.مهنازم بدون تو این زندگی بی نفس است ،عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز.پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد